سفارش تبلیغ
صبا ویژن

الف - دزفول

بسمه تعالی

 

صـلح امـام مُـجـتـبـی جـنگ حـسـین(ع) در کـربـلا

از بــَهــرِ دیــن بـــــود حـقـیـقـت ایــن بـــــود

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بـودی صـلاح گـر مـجـتبی فـتوا چنین داد بـاصُلح خـود اَنـدر جـهان رونق بـه دین داد

جـانی دگــر بــر پـیکــر اَهــل یـقـیـن داد راهِ سـیـاسـت در رَهِ ایـمـان هـمــین بـــــود

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

با بـیـعـَتـش دیـن خــدا اِحـیـا نـمـودی او نـقش بـوسُـفـیان چـنـیـن خـنـثـی نـمـودی

تـا نهـضـت اسلامـیـان بــرپـا نـمـودی چـون خـون اوبـاخـون شـیـرحـَق عَجـین بــود

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

او بـا خـدا بست اینچنین عـَهد ووَفـا را بـا جـان خـریـــد درد و غـَم و رَنــج وبـــلا را

آمــاده کـــردی راهـیــانِ کــربـــلا را مــَنـظـور او اَز بیـعـتـَش آری هــمــیـن بـــــود

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کار حسن (ع)راهِ حـسـین(ع) بـاشـد بـرابـر در پـیـشـگــــاهِ حـَـضــرتِ یـکـــتــای داور

بــاشــد رَهـیــنِ بَــزلِـشان عـالم سـراسـر مـَقصـودشـان خـدمـت بـه اســلام مـبیـن بــود ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مـَسمـوم زِ زَهـرکـین اَگر اَزجـَعـده گـردیـد بـا آن جـَفا او راجـِگـرصـَـد پــاره گـردیـد

لیـکـن حـسین(ع) از بـعد او آمـاده گـردید چــون در مـَصـائب بـا بـرادر هم قـرین بـود

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

علمِ اِمـامَـت را چـوتـعـلیم حـسین(ع) داد آنـگـه صـدابـر قـاسِـمَـش نــور دو عـین داد

دسـتَـش بـه دَسـتِ پـادشــاه عـالـمـیـن داد گـفـتَش بـرادر حـاصـلِ عـُـمـرَم هـمـین بــود

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گـفت یـا اَخـا قـاسـم زِمـَن بـاشد نشـانـی تـاکــربـــلا سـازد بـرایـت جـان فِـشـانی

آخــر بــــه نـاکـامـی رَود زیـن دار فـانـی آری بــرادر بـهــر مـا قـسـمت چـنـیـن بــود

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یــا مـُجـتـبی اَز مـَرحـمَت لـُطفـی بـه مـا کُن بــر کـشـور ایــــران نـگـاهـی اَز وَفــا کـُن

بـــا یـــادِ قــاســـم اَز هـمـه دَفــعِ بــَـلا کـُن چــون کــار تــو پـیـوسـته بـَهرِ نـَشر دین بـود

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بـِنـگــر هـِــــزاران اَز جـــوانــان دلــــاور جـــــان را فــَــدا بـنــمــوده اَنــدر راهِ داور

در خـون خـود چـون قـاسِـمـَت گشـته شـناور آری مـراد زیـن کــارشـان تـرویج دیـن بــود

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یــارَب بــه حـَـقِ حـُـرمـَت خــــونِ شـَـهـیـدان بــَخـشـا گــناه ایـن عـزیـزان ومـُحــبـان

اِمـشـب شـفـایی خـود عـطاکـن بـر مـریـضـان در پـیشـگاهت خـواهش (راثـی) هـمین بــود

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

التماس دعا


نوشته شده در جمعه 91/5/13ساعت 2:1 صبح توسط حسن راثی| نظرات ( ) |

من منتقد وضع موجود هستم و به اداره کشور

انتقاد دارم

 

دکتر محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام اظهار داشت: خنثی کردن تحریم ها بسیار مهم است اما مهمتر از آن این است که همزمان با مهار تحریم ها باید به شکوفایی اقتصادی در کشور برسیم. یعنی آنچه در 30 سال گذشته دولت‌ها برای آن زحمت کشیده اند ولی هنوز حاصل نیامده است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دکتر محسن رضایی، شب گذشته دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در برنامه راز شبکه 4 سیما در پاسخ به این سئوال مجری کارشناس برنامه مبنی بر این که تهدیدها و فرصت های پیش روی ایران اسلامی را چگونه ارزیابی می کنید و شباهت ها و تفاوت های این فرصت و تهدیدها با دوران دفاع مقدس چیست؟ گفت: ملتی که اهداف بلند دارد. باید خود را برای همه چیز آماده کند، اگر در این موقعیت و ژئوپولتیک به سرمی بریم باید خود را برای تهدید و فرصت های بزرگ آماده کنیم، امروز هم تهدید و هم فرصت ها و امیدهای بزرگی پیش روی ما قرار دارد.

راه رسیدن به آرمان ها از واقعیات است
دکتر رضایی در ادامه گفت: من یک نیروی ارزشی هستم و به آرمان های انقلاب و نظام بسیار توجه دارم ولی راه دستیابی به آرمان ها از واقعیت ها می گذرد. اولین واقعیت این است که نمی گذارند ما به آسانی و بدون هزینه در شمال خلیج فارس و روی چاههای نفت و گاز کل منطقه به راحتی به آرمان هایمان برسیم. رضایی افزود: تاکید دارم که باید از شعارزدگی پرهیز کنیم و با اقتدار به سمت آرمان ها برویم.

در این قسمت طالب زاده سئوال کرد که همواره حتی از سوی منابع غربی گفته شده آمریکا نمی تواند به ایران حمله نظامی کند، اما حال که آنها بانک مرکزی و فروش نفت مان تحریم کرده اند آیا این نوع تازه ای از جنگ نیست؟

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام پاسخ داد: قبول ندارم که آمریکا نمی تواند به ما حمله کند، این ما (ایران اسلامی) هستیم نمی گذاریم حمله کند. یعنی تا ما غفلت کنیم آنها حمله خواهند کرد کما اینکه زمان بوش 3 بار هواپیماها را آوردند روی باند برای حمله اما هوشیاری و آزمایش موشک های ایران و افشاگریهایی که بعد از حمله آمریکا به عراق صورت گرفت از عواملی بود که مانع حمله آنها شد. لذا حفظ بازدارندگی به صورت مستمر در برابر آمریکا و رژیم صهیونیستی بسیار واجب و مهم است.

دکتر رضایی افزود: آنها می دانند تا سوریه و حزب الله لبنان باشند، حمله به ایران دشوار است چون ما دست بلندی در مرزهای مدیترانه داریم این ها می خواهند سوریه سقوط کند و حزب الله ضعیف شود تا موشک هایی که از 70 کیلومتری می تواند اسرائیل را بزند را مهار کنند و سپس عراق را مهار کنند و بعد از آن ایران را هم تحت تأثیر قرار دهند منتها قبل از این مراحل برای تضعیف ایران تحریم های اقتصادی را شروع کرده اند.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام تصریح کرد: لذا آنها امروز با دو فلش سوریه و تحریم ها به سمت ما فشار می آورند و این می تواند مقدمات یک منازعه باشد در عین حال می تواند سکویی برای جهش ما باشد. یعنی هم سوریه می تواند موجب تحرک باشد و هم تحریم‌ها می تواند مبنای جهش اقتصادی باشد، همچنان که جنگ نیز مانند تحریم ها به صورت ناعادلانه به ما تحمیل شد، اما توانستیم آن را مبنای یک جهش عظیم دفاعی و امنیتی قرار دهیم که آثار آن تا امروز هویدا است.

دکتر رضایی افزود: نباید تحریم ها صورت می گرفت . تحریم ها ظالمانه است ولی حالا باید با آن مبارزه کنیم و در این مبارزه هم پیروز شویم.

دیپلماسی نیازمند آسیب شناسی

دکتر رضایی در ادامه صحبت ها درباره تهدیدها و فرصت های پیش روی نظام درباره روابط ایران و آمریکا گفت: قطع رابطه سیاسی از طرف آمریکا بود تا آبان 1358 سفارت آمریکا در ایران برقرار بود، و رفت و آمدهایی صورت می گرفت. در خاطرات برژنسکی آمده که در مذاکرات او با دکتر یزدی در الجزایر، برژنسکی می گوید ما حاضریم اموال شما را بدهیم اما دکتر یزدی می گفت نه شما شاه را تحویل دهید. وی افزود: از ابتدای انقلاب تاکنون باید دیپلماسی خود را آسیب شناسی کنیم مثل این که در سه دوره مذاکره به سرپرستی آقایان روحانی، لاریجانی و جلیلی با غرب آسیب ها کدام بوده است؟ آیا نمی شد فاصله روسیه و چین با آمریکا را بیشتر کرد؟ یا نمی شد فرصت های بیشتری ایجاد کرد؟ این ها را باید بررسی کنیم. دکتر رضایی خاطرنشان کرد: به هرحال آمریکا رابطه را قطع کرد و بعد هم آمد پشت سر ضدانقلاب اما نتوانست از تأسیس جمهوری اسلامی جلوگیری کند. اما شکاف به قوت خود باقی است و باید قویترین تیم سیاست خارجی را برای آن شکل دهیم که دائم رصد کرده و فکر بدهد و این تیم باید خود به اندازه یک وزارت خارجه باشد.

توطئه ها را خنثی کرده و جلوتر هم رفتیم

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در ادامه خاطر نشان کرد: ما و آمریکا دنبال ارزش ها و منافع خود هستیم ما توطئه های آمریکا را خنثی کرده و حتی جلوتر هم رفتیم، در سالهای 58 تا 61، شهدای زیادی دادیم ولی توطئه ها را خنثی کرده و یک سازمان اطلاعاتی قدرتمند هم در ایران ایجاد شد که تا خود آمریکا هم نفوذ کرد. در جنگ هم می خواستند 5 استان و دهها بحرین را از ایران جدا کنند ولی نگذاشتیم و فراتر از آن یک نیروی قدرتمند دفاعی ساختیم. و دهها دستاورد دیگر که امروز شاهد آن هستیم. حالا هم وضع باید به این گونه باشد.

باید اقتصاد را شکوفا کنیم

دکتر محسن رضایی در ادامه خاطرنشان ساخت: امروز در رویارویی سوم با غرب و آمریکا و در تحریم ها هم نه تنها باید تحریم را مهار بلکه باید اقتصاد را به شکوفایی بزرگ و بالا برسانیم. یعنی خنثی کردن تحریم ها مهم است ولی مهمتر شکوفایی اقتصادی است که باید به آن برسیم یعنی همان طور که تهدید تحمیلی جنگ به فرصت تبدیل شد، تهدید تحمیلی تحریم هم باید به فرصت شکوفایی تبدیل شود، آن وقت ما به آرمان های نظام و انقلاب به بهترین شکل دست یافته‌ایم که ترس آمریکا و دشمنان ما هم از همین است.

از نظام و رهبری دفاع می کنم ولی منتقد وضع موجود هستم

در ادامه و پس از انتقاداتی که طالب زاده نسبت به برخی سوء مدیریت ها مطرح کرد و خواستار تقویت روحیه جهادی و جهاد سازندگی در دوره رویارویی تازه غرب با ایران شد، دکتر محسن رضایی گفت: من با تمام توان از نظام و رهبری دفاع کرده و می کنم ولی من منتقد وضع موجود هستم و به نحوه اداره کشور انتقاد دارم . اشکالات در کارها بوده برای مثال 90 درصد دان مرغ و موارد مربوط به صنعت مرغداری توسط چند نفر از خارج می آمده این یک گلوگاه بوده که از سه ماه قبل پیدا بوده که نقصی در حال ایجاد است، اگر درست مطالعه می شد معلوم بود، فردا ممکن است برای گوشت و سایر اقلام همچنین شود، دکتر رضایی افزود: هر کالایی یک بازاری دارد که وضع داخلی و خارجی آن باید به صورت مانیتور مقابل وزرای مربوطه باشد و بدانند چه موقع باید چه عیبی را رفع کنند.

دکتر محسن رضایی تصریح کرد: البته این ها مثال بود ولی در مجموع هرچه دولت نقش هدایتی و نظارتی و حمایتی بیشتر داشته باشد بیشتر می تواند کنترل کرده و موفق باشد. دولت هم تنها نیست خود مجلس هم نقش دارد، حتی قوه قضاییه یا حتی مجمع همه اینها نقش دارند و نقش آنها هم نیازمند آسیب شناسی است وگرنه چه ضمانتی خواهد بود که چند ماه دیگر اتفاقات دیگری نیافتد.

در ادامه طالب زاده گفت همانند روزی که به فرودگاه مهرآباد حمله شد و آژیر بسیج عمومی در کشور به صدا درآمد آیا تحریم بانک مرکزی و نفت ایران هم چنین هشداری نیست و نیازمند یک حرکت انقلابی و وسیع در کشور نمی باشد؟

دکتر رضایی در پاسخ گفت: همین طور است، آماده باش اخیر از زمان تحولات بازار ارز شروع شد آن آغاز ماجرایی بود که باید سریعتر کنترل و مدیریت می شد.

به هرحال هجمه و رویارویی غرب جدی است از قبل هم قابل پیش بینی بوده ولی شاید اهمال شده، اما امروز هنگام رویارویی و جهش دوباره ایران فراهم آمده است و باید برای آن برنامه داشت چون شکوفایی اقتصادی نیاز به تحول در مدیریت دارد.

برنامه های اقتصادی در شرایط تحریم باید متفاوت باشد

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در ادامه تصریح کرد: مدیریت و برنامه های اقتصادی در شرایط تحریم با شرایط معمولی متفاوت است. اقتصاد در شرایط صلح و همان رویه در شرایط تحریم کارایی نخواهد داشت. ما نیازمند مدیریتی برای عبور موفقیت آمیز از تحریم ها هستیم.

اگر فهم اقتصادی نباشد چطور برنامه ریزی کنیم

در ادامه برنامه دکتر رضایی گفت: می دانید که رشته تحصیلی من مکانیک بود ولی بعد از جنگ آمدم سمت اقتصاد، چون شک نداشتم مصاف اصلی ما بعد جنگ با آمریکا در اقتصاد خواهد بود. مدت ها خود را آماده کرده بودم چون وضع قابل پیش بینی بود.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام افزود: تحریم ها و رویایی جدید آمریکا ارتباطی به دولت آقای احمدی نژاد هم ندارد. و از آخر دولت آقای خاتمی شدت گرفت یعنی وقتی که سازمان ملل سال گفت و گوی تمدن ها اعلام کرد ولی بوش آمد محور شرارت را مطرح کرد. لذا رویارویی ما با آمریکا با یک مذاکره و دو مذاکره حل نمی شود، و باید به بهترین وجه و با اقتدار و عزت از این رویارویی عبور کنیم و برنامه ریزی باید به نحوی باشد که مشکل را از سر راه برداشته به علاوه به شکوفایی اقتصاد برسیم.

وی افزود: نباید همه هنر ما این باشد که تحریم ها را خنثی کنیم بلکه باید توسعه اقتصادی شتابان صورت گیرد و در 2 تا 3 سال آینده باید مسئله را تعیین تکلیف کنیم. و ثبات اقتصادی باید در کشور و روابط بین المللی به وجود آید.

دکتر محسن رضایی در ادامه افزود: شعار زدگی ممکن است باعث انحراف در تصمیمات شود و از آوردن توانایی لازم به صحنه جلوگیری کند، کما اینکه سال اول جنگ هم شعار زیاد داده می شد ولی اقدامات اصلی از سال دوم آغاز شد.

دشمن را نباید دست کم گرفت

دکتر رضایی در ادامه اظهاراتش گفت: دشمن در اعمال فشار به ایران همه چیز را محاسبه کرده و بسیار هوشمند عمل کرده و ما باید از جایی مسئله را خنثی کنیم که در محاسبات آنها نبوده است بدین معنا که نباید در دهان اژدها رفته و توکل کنیم بلکه باید نقطه ضعف اژدها را پیدا کرده و در آنجا توکل کنیم که این سفارش قرآن کریم نیز هست. در ادامه طالب زاده گفت در دوره جنگ ما هم جنگ کلاسیک جواب نداد و شما و رزمندگان غیرمتعارف نبرد کردید.

مردم را به اداره کشور برگردانید

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام پاسخ داد: بله در واقع مردم را آوردیم به صحنه، نقطه مؤثر را پیدا کردیم چون تنها با شعار نمی شود با آمریکا و ... مقابله کرد، الان هم شک ندارم که می توانیم باید شرایط را فراهم کرد. اقتصاد امروز باید مردمی شود، شرط هم مشارکت مردم است. جهان در حال حاضر در حال عبور از تجربه جامعه مدنی در رسیدن به شبکه های اجتماعی است، بسیج و جهاد سازندگی ما مدل های شبکه های مردمی و ارتباط تنگاتنگ است. دکتر رضایی افزود: بازگشت مردم به اداره کشور بسیار مهم است . طی بیست سال اخیر مردم از اداره کشور کنار رفته اند .

باید روی اشتغال تأکید شود

در ادامه دکتر رضایی افزود: مردم در انتخابات مشارکت دارند ولی چرا در اداره کشور مشارکت نکنند؟

در برابر این پرسش که گام اول به نظر شما چه باید باشد به رضایی گفت: مسئله کلیدی اشتغال است که اگر حل شود، مردم درآمد خواهند داشت و مفاسد کم می شود، اما چطور؟ این کار مدیریت اقتصادی می خواهد که منابع هدر نرود. و سرمایه گذاریها به جای خود صورت گیرد. لذا به نظر من در مقابله با تحریم باید روی اشتغال تأکید شود.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ به سئوالی درباره پیچ سرنوشت ساز تاریخ درکلام رهبری گفت: این پیچ به این معناست که اگر عبور کنیم از مرحله فعلی به قدرت دفاعی و اقتصادی پایدار می رسیم. رضایی افزود: پشتوانه قدرت مردم و اقتصاد هستند، که اگر نباشند قدرت فرو می ریزد.

رویارویی سوم با عقبه قدرت است

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام تصریح کرد: رویارویی سوم غرب با عقبه قدرت رخ داده، یعنی مردم و اقتصاد را هدف گرفته اند، حال اگر مردم و اقتصاد را به اوج شکوفایی برسانیم از پیچ سرنوشت ساز عبور کرده ایم و همه تجارت و سیاست منطقه دست ایران است لذا رهبر معظم انقلاب با حکمت این مسئله را طرح کرده اند.

از همه ارزش های انقلاب دفاع کنیم

در بخش دیگر برنامه در مبحث بیداری اسلامی دکتر محسن رضایی اظهار داشت: ما باید از همه ارزش هامان دفاع کنیم. دولتمردان ایران اشتباه کردند در طول این سالها به سوریه یا عربستان تذکر ندادند که آزادی و مردم سالاری را در کشور شان رعایت کنند، رضایی افزود: تعجب من از اصلاح طلب هاست که 8 سال سرکار بودند و رسانه هم زیاد داشتند ولی نگفتند که مردم سالاری و آزادی هم ارزش انقلاب است و عربستان و سوریه و دیگران باید به آن پایبند باشند. حالا هم که قطر و عربستان به فکر دموکراسی در سوریه افتاده اند که خنده دار است. در حالی که آزادی و مردم سالاری جزء ارزش های انقلاب ما است و امروز هم دولت سوریه باید به کمک مردم خود مسئله را حل کند. سوریه دوست ما در محور مقاومت است ولی همه ارزش هایمان را باید به دوستانمان صادر کنیم.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام افزود: ظلم ستیزی و مقابله آقای اسد با اسرائیل بسیار خوب است ولی مثلاً سال ها پیش باید به آقای اسد می گفتیم که اصلاحات را آغاز کن. دکتر رضایی افزود: سوریه شریک استراتژیک ماست و حمایت ما از سوریه به جا و با معناست منتها نباید در صدور همه ارزش های انقلاب اهمال شود.

دکترین گلوله برفی و بهمن

در ادامه برنامه حسین بهزاد نویسنده و پژوهشگر به صورت تلفنی از دکتر رضایی سئوال کرد: در درس های دوره عالی سپاه در دهه 70 از آغاز تصدی بر سپاه و آزادسازی سرزمین ها گفتند که با دکترین گلوله برفی و پیدا کردن آدمها، تیپ ها و لشگرهای سپاه را تشکیل دادید. بهزاد افزود: با توجه به تجربه کارای گلوله برفی آیا امروز هم دکترین گلوله برفی برای شرایط امروز دارید یا خیر و اگر دارید مشخصات آن چیست؟ دکتر رضایی پاسخ داد: بله وقتی گلوله برف کوچکی روی قله راه می افتد در دامنه ها توده ای بزرگ می شود و در کف جاده ها کیلومترها جاده را بند می آورد، دکتر رضایی افزود: گلوله های ما آن موقع فرماندهان ناشناخته بودند و در عبور از تحریم های اقتصادی گلوله های برفی کارآفرینان موفق و جوانان نسل سوم و چهارم انقلاب هستند.

وی در ادامه افزود: تعداد زیادی از این کارآفرینان موفق و جوانان مستعد را در سراسر کشور زیرنظر گرفته ام که توانایی آنها بالقوه و بالفعل است. هدف اصلی هم این است که همه این ها را بیاوریم در یک استراتژی بزرگتر، بخش ها و افراد زیادی آماده اند تا محیط کسب و کار کشور مساعد شود.

به قرارگاه مرکزی اقتصاد نیاز داریم

دکتر رضایی همچنین در پاسخ به سئوالی در این برنامه گفت: به یک قرارگاه مرکزی در بحث مقابله با تحریم و شکوفایی اقتصادی نیاز داریم که می تواند شامل دولت، نیروهای مسلح، ستاد اجرایی فرمان امام (ره)، بنیاد مستضعفان، مجلس، قوه قضاییه و دیگران باشد. وی افزود: این قرارگاه در شانگهای چین با یک تیم 7 نفره ایجاد شد، ما هم باید چنین تیمی داشته باشیم تا مصون از تغییرات سیاسی برنامه های تثبیت شده در کشور اجرا شود.


نوشته شده در پنج شنبه 91/5/12ساعت 7:28 صبح توسط حسن راثی| نظرات ( ) |

بسم الله الرحمن الرحیم

آیا می دانید ؟

یکم:کلمه ی وسط سوره ی حمد کدام است

دوّم: کدام کلمات فقط یک بار درقرآن آمده است

سوّم: چند واژه ی فارسی در قرآن آمده است

چهارم: کلمه ی رِبــا چند بار ودر کجای قرآن آمده است

پنجم: چند بار از علم ودانش در قرآن سخن گفته شده است

ششم: به کدام سوره قلب قرآن وبه کدام سوره عروس قرآن می گویند

هفتم:کدام سوره هفت حرف ندارد وچرا ؟!

_________________________________

پاسخ ها

کلمه ی وسط سوره ی مبارکه ی حمد یا فاتحه نستعین است

کلماتی که فقط یک بار درقرآن کریم استفاده شده اند عبارتند از :

((مسلمین)) و((وجهة)) درسوره ی بقره

((یلوون)) و((تلون)) در سوره ی آل عمران

((تلوا)) درسوره ی نساء

((تعدلوا)) و((اعدلو)) درسوره ی مائده

((من حلّیهم)) و((ولیـّی الله)) درسوره ی اعراف

ونهایتاً ((بداوءکم)) و((حُـسنـَیــن))درسوره ی توبه

حدود پنجاه واژه ی فارسی در قرآن استفاده شده است

کلمه ی ربا هفت بار در قرآن استفاده شده است که پنج بار در سوره ی بقره

ویک بار درسوره ی آل عمران ویک بارهم درسوره ی نساء آمده است

نهصد وپنجاه مرتبه از علم ودانش وفکر وعقل درقرآن سخن به میان آمده

سوره ی مبارک ((یس)) را قلب قرآن گویند

و

سوره ی مبارک ((الرحمن)) عروس قرآن خوانده می شود

سوره ی فاتحة الکتاب هفت حرف ندارد ودلیلش نیز آن است

که هفت حرف موردنظرمربوط به هفت طبقه ی جهنم می باشند!

درنتیجه چون سوره ی فاتحة الکتاب یا حمد سوره ی رحمت است

فاقد هفت حرفی است که درنام های هفت طبقه ی جهنم استفاده شده است

وآن هفت حرف عبارتند از:

((ث)) ثـبـور ((ج)) جهـنـم

((خ)) خـسـران ((ز)) زقوم ((ش)) شـقـوا

((ظ)) لظی ((ف)) فــزع

پیامبر اکرم صلوات الله علیه فرمودند :

هرگاه کسی ازشما دوست داشت با پروردگار سخن بگوید

(( قرآن بخواند))

التماس دعا


نوشته شده در پنج شنبه 91/5/12ساعت 7:25 صبح توسط حسن راثی| نظرات ( ) |

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

آجرک الله بقیه الله

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

 

به من خبر رسیده که یکى از آنان به خانه زن مسلمان و زن غیر مسلمانى که در پناه ‏اسلام جان و مالش محفوظ بوده وارد شده و خلخال و دستبند، گردن بند و گوشواره ‏هاى آنها را از تن‏شان بیرون آورده است... در حالى که هیچ وسیله‏ اى براى دفاع جز گریه و التماس کردن نداشته‏ اند،

آنها با غنیمت فراوان برگشته ‏اند بدون اینکه حتى یک نفر از آنها زخمى گردد و یا قطره ‏اى خون‏ از آنها ریخته شود اگر به خاطر این حادثه مسلمانى از روى تاسف بمیرد ملامت نخواهد شد، و از نظر من‏ سزاوار و بجا است!

(نهج البلاغه خطبه 27)

 

ای اقیانوس ایستاده عدالت ، یا مهدی ...

ای فرزند خلف زهرا و ای علی حاضر و امام زمان...

برخیز و ببین و بشنو صحبت از خلخال یک پیرزن یهودی نیست سخن از تجاوز به پنج هزار زن مسلمان است .

سخن از جنین هایی است که از رحم مادر بیرون کشیده می شوند.

سخن از انسان هایی است که زنده زنده در آتش سوختند، نه یک نفر و نه ده نفر که بیست هزار نفر...

ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس

برگرد ...

برگرد...

برگرد آقا جان اینها می گویند بودایی ها صلح طلب هستند

اینها می گویند باید "دالایی لاما " را الگوی صلح خویش قرار دهید ... همو که بوسه بر دست شیمون پرز زد و در برابر دیوار ندبه شاید چنین روزی را آرزو می کرد...

 

 

یا ابا صالح ای صلاه روز آدینه برگرد...

اینان که در میانمار به خاک و خون کشیده می شوند مسلمانند و حب رسول خدا در دل دارند.

اینان روزی پنج مرتبه تو را اقامه می کنند هرچند نمی دانند. مولا جان تو را به علی اصغر های بی گناه این امت برگرد..

 

 

برگرد ...

اعتراف می کنیم بی تو نمی توانیم، برگرد..

جهان تشنه عدالت فرزند علی است

مولای آوارگان و مظلومان تو را نشاید که آه و فغان بیوه زنی را بشنوی و اجابت نکنی ...

 

 

 

تو امام زمانی ، یابن امیرالمومنین برگرد اینها مسلمانند.

 

 

سخن از خلخال نیست ، حرف ناموس است.

 

 

مولا جان قمه به دستان بودایی به هیچ کس رحم نمی کنند... برگرد.

مولا جان اینجا اگر سگ یک یهودی را برانند شورای امنیت قطعنامه صادر می کند،

برگرد ... شورای امنیت صدای این ظلم کبیر را نمی شنود، اینها گوش ها شان بدهکار ما نیست.

 

 

آقا جان سخن از سرخ پوشان یزیدی نیست حرف سرخ جامگان بودایی است.

 

 

آقا جان خانم کلینگتون که به میانمار رفت به یمن قدو مش تا کنون بیست هزار نفر را قربانی کرده اند. هیچ کس هیچ چیز نمی گوید گویی اتفاقی نیافتاده.

مولا جان اینجا هم برای سرهای بریده هدیه می دهند خانم اشتون گفت تمام تحریم های دولت میانمار لغو خواهد شد چرا که اصلاحات را آغاز کرده است.

مولا جان اینجا اصلاحات یعنی مسلمان کشی ...

أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُون

 

آقا جان سخن از خلخال نیست سخن از خیمه سوزانی دیگر است... سخن از اصحاب اخدود است همانی که اینها هلوکاست می نامند...

 

 

سخن از خلخال نیست حرف اشک های روان بر گونه هاست...

 

 

آقا جان سخن از خلخال نیست حرف نشستن عمود های آهنین بر سر هاست ...

 

 

آقا جان سخن از خلخال نیست حرف حلقوم های بریده است... اینجا یه جای این که سر ها را به نیزه کنند نیزه را در سرها می کنند...

اینجا آب را بر مسلمانان نبستند ، مسلمانان را به آب بستند...

 

 

تو را به ریش به خون خضاب شده ، تو را به گونه به خاک کشیده شده ،تو را به پیشانی شکسته برگرد...

برگرد فقط برگرد ... هیچ اتفاق دیگری مرا آرام نخواهد کرد...

به امید ظهور مولی و سرورمان حضرت حجت (عج) که صد البته نزدیک است...


 

21 پند

لینک ثابت

نوشته شده در ساعت 0:52 توسط علی اکبر رائفی پور


نوشته شده در چهارشنبه 91/5/11ساعت 6:40 صبح توسط حسن راثی| نظرات ( ) |

حتما حتما بخوانید

 

آیا با وجود بارش بارانهای خونین از آسمان باز هم تردیدی در شما وجود دارد؟

این متن یک ایمیل بود که به دستم رسید، بسیار جالب است، امیدوارم حتما بخوانید تا بتوانیم به کسانی که میگویند این مسائل خرافات است پاسخ دهیم.

به طور تصادفی در یکی از کتابخانه های اینترنت این مقاله به چشمم خورد که بسیار جالب است. از شما دعوت می کنم آن را به دقت و با وسواس مطالعه نمایید. خلاصه آن این است که در یک کتاب تاریخی قرون وسطی در بریتانیا، نوشته شده است که در سال 685 باران خون بارید و این دقیقا سال شهادت امام حسین علیه السلام است.

متن مقاله

بسم الله الرحمن الرحیم

(In the Name of God, The Beneficent, The Merciful)

تاریخ آنگلوساکسون و واقعه کربلا

The Anglo Saxon Chronicle and The Tragedy of Karbala

معرفی کتاب «تاریخ آنگلوساکسون» برگرفته از دایره المعارف بریتانیکا: «کتاب تاریخ آنگلوساکسون یکی از مهمترین اسناد تاریخی است که از دوران قرون وسطی به جای مانده است. این کتاب ابتدا به فرمان پادشاه آلفرد کبیر در حدود سال 890 میلادی گردآوری شد، و تا اواسط قرن دوازدهم میلادی توسط نویسندگان و مورخین مختلف، وقایع سالهای بعد به آن افزوده شد. ما فکر می کنیم که این کتاب به عنوان کاملترین سند تاریخ بریتانیا از آغاز آن تا دوره حکمفرمایی پادشاه استفن در سال 1154 میلادی باشد. اگرچه این کتاب ممکن است تاریخ فراگیر و بی نقصی نباشد ولی این مساله از ارزش بی بدیل آن در به دست آوردن تصویری روشنتر از تاریخ هزار سال پیش بریتانیا نمی کاهد».

قهرمان کربلا، حضرت زینب کبری (س) پس از شهادت برادر بزرگوارش، حضرت سیدالشهداء (ع)، در کوفه خطابه ای شورانگیز به این شرح ایراد فرمود: «ای مردم کوفه، ای فریبکاران، خیانت پیشه گان و گنهکاران، آیا اکنون گریه می کنید؟ خداوند هیچگاه اشکهایتان را نکاهد و قلبهایتان همواره با غم و اندوه همراه باشد. پیمانهای سست شما هیچ اثری از صداقت و راستی ندارد... . با به شهادت رساندن امامتان، کرداری رسوا کننده، ننگ آور و دهشتناک برای شما به ثبت رسید. آیا با وجود بارش بارانهای خونین از آسمان باز هم تردیدی در شما وجود دارد . به خاطر داشته باشید، عذاب آخرت بسیار دردناکتر و ناگوارتر است».

در شکل مقابل، تصویر روی جلد و صفحه اسکن شده از کتاب تاریخ آنگلوساکسون آورده شده است.

http://axofile.com/images/78qh12wofiqvzi05pl0.jpg

http://axofile.com/images/8hrwv9c7ptth7m90avd4.jpg

در این کتاب، برای هر یک از سالهای میلادی، مهمترین وقایع و رخدادهای تاریخی در حد یک تا چند جمله ذکر شده است. همانگونه که مشاهده می شود، در این کتاب در

خصوص مهمترین وقایع سال 685 میلادی این جمله گزارش شده است:

"685. In this year in Britain it rained blood, and milk and butter were turned into blood."

«685، در این سال در بریتانیا باران خون بارید، و شیر و لبنیات به خون تبدیل شد».

http://axofile.com/images/dh3r93nefopxxd7xvu7f.jpg

لازم است در اینجا به این نکته مهم اشاره کرد که سال 685 میلادی مصادف با تاریخ سخنرانی زینب کبری (س) در کوفه است. ثبت و گزارش یک واقعه مهم تاریخی (یعنی بارش باران خون از آسمان) از یک منبع تاریخی معتبر و مستقل آن هم در سرزمینی دوردست (بریتانیا و انگلستان) بیانگر چند نکته مهم است: 1) اهمیت واقعه، 2) فراگیر و گیتی گستر بودن آن، 3) تاییدی دیگر بر صحت آن. بارش خون از آسمان پس از شهادت سیدالشهداء (ع)، واقعیتی است که در کتابهای تاریخی مسلمانان (اعم از شیعه و سنی) مکرراً گزارش شده است: «پس از شهادت حسین بن علی (ع)، از آسمان باران خون بارید، به گونه ای چاه ها و دَلوها پر از خون شد». به طور مثال می توان به کتابهای مهم مسلمانان سنی مانند ذخائر العقبی، صص 144، 145، الصوائق المحرقه، صص 116، 192، تذکره الخواص، ص 284 و تفسیر ابن کثیر، ج 9، ص 162 اشاره کرد.

مراجع:

References:

1- http://www.britannia.com/history/docs/asintro2.html

2- http://www.victorynewsmagazine.com/AngloSaxonChroniclesLadyZaynabbintAliA.htm

چون خیلی جالب بود از وبلاگ تبیان 135 کپی کردم تا شاید افراد بیشتری ببینند


نوشته شده در چهارشنبه 91/5/11ساعت 12:0 صبح توسط حسن راثی| نظرات ( ) |

شکسته وار و خمیده با آنه ای زامید

امّا محال

تلخاوه ی زهری بعید

در عمق جان وکام

بس ناتمام وبریده

چونان داغ هجر ان

راهی که مانده ناتمام

ردی زاشک بر چهرهای براق

پنج شنبه در مسجد ولی عصر (عج

تهران مراسم یادبود سردار دلاور سپاه اسلام در طول هشت سال دفاع مقدس برگزار می گردد

زمان ساعت چهار تا شش بعدازظهر


نوشته شده در یکشنبه 91/1/27ساعت 1:0 صبح توسط حسن راثی| نظرات ( ) |

محسن رضایی:
رویارویی آینده ایران با دشمنان بر سر موضوعات اقتصادی است
در صورت حمله، هواپیماهای اسرائیل در آسمان ایران نابود می‌شوند

سرویس: سیاسی
1390/11/28
02-17-2012
15:14:52
9011-16880: کد خبر

خبرگزاری دانشجویان ایران - مشهد
سرویس: سیاسی

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام اظهار کرد: حضور مردم ایران در انتخابات پیش روی مجلس شورای اسلامی از نظر امنیتی و حیثیتی حائز اهمیت است.

 

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، محسن رضایی شب گذشته (پنجشنبه) در مسجد فقیه سبزواری در مشهد گفت: در زمانی که ملت‌های منطقه با الگوگیری از انقلاب ما، حضور پرشور در انتخابات کشور خود دارند، نباید حضور مردم ما در انتخابات، کمتر از این کشورها باشد.

وی اضافه کرد: موضوعات امنیتی با برگزاری این انتخابات گره خورده است و دشمنان منتظرند تا در صورت حضور کمرنگ مردم در انتخابات، تحریم‌های خود را تشدید کنند و ایران را تحت فشار قرار دهند.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام یکی از راههای خنثی‌کردن توطئه‌های دشمنان و بدخواهان نظام را رعایت اخلاق و انصاف از جانب کاندیداها در طول برگزاری انتخابات دانست و به همه نامزدها توصیه کرد از انجام اموری که موجب سوء‌استفاده دشمنان می‌شود پرهیز کنند.

رضایی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: به علت سرسپردگی و بی‌کفایتی مسئولان رژیم ستم‌شاهی، وابستگی آنها به خارج و توجه نکردن به تولید علم، کشور ما پیش از انقلاب در تمام زمینه‌ها دچار عقب‌ماندگی شد و این عقب‌ماندگی‌ها موجب شد تا سال‌ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز آثار آن در کشور مشهود باشد.

وی با اشاره به اینکه "برخی می‌گویند که وضع مملکت ما در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بهتر از امروز بود"، اظهار کرد: باید توجه داشت که این افراد یا جاهل هستند و ندانسته سخن می‌گویند و یا با هدف تخریب این سخنان را بر زبان جاری می‌کنند. ممکن است در آن زمان کارهایی انجام شده باشد ولی اقتصاد ما در آن دوره به اندازه‌ای بیمار بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ده سال طول کشید تا ما از نظر اقتصادی روی پای خودمان بایستیم.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام تصریح کرد: دشمنان که توانایی دیدن رشد روز افزون ملت ایران را نداشتند و از اشاعه تفکر شیعی در منطقه هراسان بودند، از همان روزهای اول پیروزی انقلاب اسلامی دست به توطئه و ترور در کشور زدند و تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا انقلاب ایران را به شکست بکشانند که به لطف خداوند و هوشیاری مردم کاری از پیش نبردند.

رضایی در ادامه تاکید کرد: مشکل کشورهای اروپایی و آمریکا با ایران این است که برای آنان قابل قبول نیست که ما بدون نیاز به این کشورها در حال پیشرفت سریع باشیم و تحریم‌های آنها هم بی‌نتیجه بوده و به عبارتی پاسخ عکس داده است. رویارویی آینده ایران با دشمنان انقلاب اسلامی بر سر موضوعات اقتصادی خواهد بود و ما باید خودمان را آماده کنیم و از ارائه هرگونه تحلیل غیر واقعی به مردم بپرهیزیم.

وی خاطرنشان کرد: اگر در این مسیر به مردم بگوییم که هیچ خبری نیست، اشتباه کرده‌ایم و اگر بگوییم باید تسلیم شویم، خلاف واقع سخن گفته‌ایم؛ پس بهترین کار این است که مسیری را که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی آغاز کرده‌ایم با قوت ادامه دهیم.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در پایان، با بیان اینکه "تهدیدات نظامی آمریکا و اسرائیل علیه ایران موضوعیت ندارد"، افزود: در صورت حمله احتمالی، هواپیماهای اسرائیل در آسمان ایران نابود خواهند شد؛ البته حضور به‌موقع مردم در حمایت از جمهوری اسلامی ایران در چارچوب انتخابات و حضور در راهپیمایی‌ها، حتی اجازه بلند شدن جنگنده‌های دشمن را نخواهد داد.

انتهای پیامکد خبر: 9011-16880


نوشته شده در یکشنبه 90/11/30ساعت 2:0 عصر توسط حسن راثی| نظرات ( ) |


بسم الله الرحمن الرحیم
 زمزمه های مردی که آسمانی شد

زمزمه های بارانی

به یاد سردار احمد سیاف زاده

احمد جان سلام.  می خواهم اینبار هم بسیار صادقانه بنویسم  بسیار صادقانه  ....

این چه روزی بود که هوای رفتن کردی؟

امروز چقدر هوای شهر دلگیر است . قدرت نفس کشیدن ندارم . دیوارهای شهر چقدر به قلب بیمارم فشار می آورند . تو دیگر کجایی شدی ؟

امروز صبح سحر بود که بعد از خواندن دوگانه صبح قصد داشتم سری به آموزشگاه بزنم . داشتم آماده می شدم که رسول گفت من میروم و فکر رفتن را نکن ، برو استراحت کن .

هنوز تا روشن شدن هوا فاصله زیادی مانده بود . او اولاد خوبیست و من همیشه شکرانه اش را بجای می آورم ، دوباره برگشتم ، دراز کشیدم تا قدری استراحت کنم ، خوابم برد. دنیای عجیبی مقابلم ظاهر شد . عده ای مشغول کسب و کار دنیا بودند و عده ای مشغول حرف زدن و عده ای گوشه و کنار می لولیدند و دادوستد می کردند ، جمعی را دیدم  مات و متحیر منظره مقابلم  را می نگرند . خوب که دقت کردم دیدم جمعیتی حدود هشت تا ده نفر تابوتی را روی شانه هایشان می برند و لااله الا الله گویان جنازه ای را بدرقه قبر و آخرت می کنند . چشم از تابوت چوبی برنداشتم . چه تابوتی ؟ تکه تخته ای که جنازه روی آن خوابیده بود وپاهای جنازه از آن بیرون بود. آن قدر تخته تابوت به قد جنازه نمی رسید ، کوچک بود . ( به ادامه مطلب مراجعه شود )

 

  

زمزمه های بارانی

به یاد سردار احمد سیاف زاده

احمد جان سلام.  می خواهم اینبار هم بسیار صادقانه بنویسم  بسیار صادقانه  ....

این چه روزی بود که هوای رفتن کردی؟

امروز چقدر هوای شهر دلگیر است . قدرت نفس کشیدن ندارم . دیوارهای شهر چقدر به قلب بیمارم فشار می آورند . تو دیگر کجایی شدی ؟

امروز صبح سحر بود که بعد از خواندن دوگانه صبح قصد داشتم سری به آموزشگاه بزنم . داشتم آماده می شدم که رسول گفت من میروم و فکر رفتن را نکن ، برو استراحت کن .

هنوز تا روشن شدن هوا فاصله زیادی مانده بود . او اولاد خوبیست و من همیشه شکرانه اش را بجای می آورم ، دوباره برگشتم ، دراز کشیدم تا قدری استراحت کنم ، خوابم برد. دنیای عجیبی مقابلم ظاهر شد . عده ای مشغول کسب و کار دنیا بودند و عده ای مشغول حرف زدن و عده ای گوشه و کنار می لولیدند و دادوستد می کردند ، جمعی را دیدم  مات و متحیر منظره مقابلم  را می نگرند . خوب که دقت کردم دیدم جمعیتی حدود هشت تا ده نفر تابوتی را روی شانه هایشان می برند و لااله الا الله گویان جنازه ای را بدرقه قبر و آخرت می کنند . چشم از تابوت چوبی برنداشتم . چه تابوتی ؟ تکه تخته ای که جنازه روی آن خوابیده بود وپاهای جنازه از آن بیرون بود. آن قدر تخته تابوت به قد جنازه نمی رسید ، کوچک بود .

تشییع کنندگان جمعیت کمی بودند که در اوج غربت داشتند با تابوت قدم بر میداشتند . صدای یکی از آنها می آمد که می گفت : به شرف لا اله الا الله بلند بگو لا اله الا الله . من هم همراه جمعیت از دور می گفتم لا اله الا الله ولی صادقانه بگویم که نزدیک نمی رفتم.

آن جنازه مظهر چه بود که داشتند در غربت و غریبی تشییع اش می کردند؟ .

چرا هیچکس کمک نمی کند ؟

مگر جنازه مسلمان حرمت ندارد ؟ احمد جان ! باز هم صادقانه می گویم نمی دانم چرا ولی من هم هیچ کمکی نکردم . چرایش را نمی دانم.

برتمام بدنم عرق سردی نشسته بود . در حالی که حالم حال دیگری بود از خواب بیدار شدم . به دیوار تکیه دادم وخیره از گوشه اطاق آسمان را می پایید م. با خودم گفتم یعنی چه ؟ جنازه ، غربت و کوتاهی یعنی چه ؟

هرچه کردم تعبیری پیدا کنم ذهنم به جایی نرفت . تنها کاری که از دستم بر می آمد به کتاب خدا پناه بردم و آرام آرام گریه می کردم . اصلا نمی دانم چرا داشتم گریه می کردم . بچه ها که متوجه شدند آمدند و کنارم نشستند و گفتند احمد چه شده ؟ بغض می کنی ؟ تو که حالت خوب بود پس چرا اینجوری شده ای ؟

جوابی نداشتم فقط گفتم امروز چه روزی است ؟ و او با تعجب گفت  خب معلومه 28 صفر، روز عزای رسول خدا و سبط اکبر او امام حسن مجتبی .

طبق معمول هر وقت خوابی میدیدم از دوست طلبه ام حجت الاسلام بهداروند کمک می گرفتم و سوال می کردم و او تا می شنید که می گویم تعبیر این خوابم چیه می گفت احمد تو که خودت تعبیر خوابی . این بار دست و دلم نمی رفت به او زنگ بزنم و سوال کنم . وقت مناسبی هم نبود .

درون دلم غوغایی بود . دلشوره عجیبی داشتم . آرامش ظاهری ام گوئی آرامش قبل از مرگ بود . می گویند خواندن دعای صفر خیلی آدم را آرام می کند . تند و تند شروع کردم به خواندن دعای معروف یا شدید المحال و یا شدید القوی ، یا عزیز یا عزیز یا عزیز ...

هنوز دعا به آخر نرسیده بود که پیامکی برایم رسید دلم گواهی میداد این پیامک قاصد خبری است . تا پیام را دیدم بند دلم پاره شد

انا لله و انا الیه راجعون سردار احمد سیاف در اثر عارضه قلبی به یاران شهیدش پیوست . ای وای احمد نکند آن جنازه غریب تو بودی ؟ احمد نکند آن مسافر خاک تو  بودی که درغربت راهی ات می کردند ؟

صدای هق هق گریه ام زمین گیرم کرد . هیچکس غیر از من و بچه ها در خانه نبود . بی خجالت بلند گریه کردم و می گفتم احمد احمد احمد .

احمد امروز داغ تمامی شهدا برایم زنده شد و بی کسی و غریب بودن را با تمام وجودم حس کردم نمیدانم غلامپور ، محرابی و سایر کربلائیان چه احساسی دارند ، اما می دانم که اینان تورا بیشتر از من درک کرده بودند .

احمد امروز تمام خاطرات گلف ، قرارگاه کربلا ، شهید بقایی یک مرتبه جلوی چشمهایم رژه رفتند اما دریغ که این قصه ها دیگر افسانه است . و این هم از بی وفائی روزگار است . اما اصلا غصه نخور ، دیگر تمام شد . برو و هرچه دل تنگت می خواهد بگو ! به امام حسین ، به حضرت ابوالفضل العباس به حضرت مسلم به قیس به هانی و به امام بگو ، اما . . . یادت نرود لبخند و تبسمت را از یاد نبری و دلشان را نرنجانی همانند همان روز باش  !!!

یادت هست در عقب نشینی عملیات بدر به آرامی و تبسم گفتی دستور عقب نشینی از ساحل دجله ، آن روز با خود گفتم که احمد چه بی خیال است به این راحتی می گوید عقب نشینی و تو بی آنکه بدانی چه در دل گفتم برگشتی و گفتی بی خیال نیستم باید نیروهایمان را حفظ کنیم اینها امانتند بچه های مردمند که به ما اعتماد کردند . الان هم همانطور بگو . . . .

احمد حتما می دانی و درک کرده ای که غربت از سقف خانه هایمان چکه می کند .نمی شد نروی ؟؟.

احمد تو خوب می دانی که اهل رفیق بازی نبوده و نیستم ولی میدانی چقدر اسیر محبت های تو بودم . احمد تو شهادت می دهی از دست دادن رشته دوستی یعنی چه؟

احمد یادم آمد آن پاهای بیرون از تابوت خود پاهای تو بودند که من بارها و بارها موقع وضو گرفتن ومسح پاهایت دیده بودم . نه باورم نمی شود . حالا وقت رفتن تو نبود . ورد زبان قیصر همسایه مان بود که می گفت چه زود دیر می شود . .

وقتی دوست دوران تنهایی ام خبر رفتن تو را برایم فرستاد جواب دادم نگویید احمد در اثر عارضه قلبی رفت بگویید احمد از غصه ایام و بیوفائی روزگار به دیار باقی شتافت .

تو رفتی همان طور که احمد کاظمی ، حسن مقدم و خیلی دیگر که رفته و می روند ، بی سرو صدا تو هم یکمرتبه رفتی . ، محرابی ، غلامپور ، صرامی ، و همه آنهائی که با زمزمه های وجودت نفس می کشیدند شوکه شده اند که آخر این چه وقت رفتنت بود .

راستی احمد بیا و این بار همه چیز را یک جا برای این دل وامانده باز ماندگانت بگو .

بگو  علی هاشمی با آن خنده های همیشگی اش چه گفت ؟   

بگو احمد آیاعلی بوی عطر هور می داد ؟ یا عطرنور یا عطر بهشت . ؟ از حمید رمضانی چه خبر ؟ هنوز مثل همیشه ساکت است ؟ حمید سید نور ،  جویلی ، فرجوانی ، حسن درویش ، آه از حسین امامی یار دلنوازت خبری گرفتی ؟؟؟ حتما که جمعتان جمع است .

احمد به اندازه تمام آخرت خوش به حالت . احمد با آنها فقط از خوشی های اینجا بگو . از ناراحتی ، غربت و بی مهری لب تر نکن . گو اینکه آنها همه چیز را می دانند ( ولا تحسبن الذین ...... )

احمد سکوت نکن ریشخند هم نزن . یادت هست در قرارگاه چه طور با غلام محرابی و محمد باقری وقت عملیات کلنجار میرفتی و سکوت نمی کردی ،.

یادش به خیر احمد، یاد ت هست عملیات والفجر مقدماتی با هم به پشت پاسگاه صفریه رفتیم ؟ آن روز تنها محور موفق همین محور بود که از کانال ذوجی گذشتیم و به نزد بچه های احمد کاظمی رفتیم . باران گلوله از هرطرف می بارید . هوا خیلی پس بود . با هم و غلام محرابی و مهدی کیانی  به محل خط حمله رفتیم دشمن داشت پاتک خود را شروع می کرد . با تمام وجود حس کردم که خیلی وضعیت بحرانی است . سریعا خود را به فرمانده گردان 8 نجف رساندم وبه فرمانده گردان لشکر 8 نجف گفتم سریع عقب نشینی کنید . و او هم در حالی که بر و بر مرا نگاه می کرد با لهجه اصفهانی گفت تا احمد نگه تکون نمی خوریم . چقدر من از این حرف  او عصبانی شدم . گفتم خوب با احمد تماس بگیر بگو اینطوری شده و فلانی این را می گوید و داشتم با دعوا و تشر با او حرف می زدم ،  در حالی که تو آرام کنارم ایستاده بودی گفتی احمد دعوا نکن صبر کن همه چیز درست میشه . من با تندی گفتم چی چی درست می شه وقتی همه اسیر و شهید شدند ؟ متانت تو مرا می کشت وخونسردیت بیشتر ، سرم را پائین انداختم و به طرف ماشین جیپ آمدم و غر غر کنان می گفتم بروید هرکاری می خواهید بکنید و تو با بیسیم با احمد کاظمی حرف زدی و موضوع را توضیح دادی . لحظاتی بعد احمد کاظمی دستور عقب نشینی را به فرمانده گردانش داد ولی کمی دیر شده بود و مشقت زیادی کشیدیم تا نیروها از نیمه محاصره خارج شدند  و حتی نزدیک بود تو هم اسیر یا شهید شوی و با دویدن خودت را به ما رساندی و آویزان ماشین شدی وچند قدم هم کشان کشان آمدی .

چه آتش سنگینی بود ولی تو آنچنان آرام و مطمئن ایستاده بودی که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است . من این آرامش و صلابت تورا در حالی که در ماشین نشسته بودم و از دور تو را نظاره می کردم و می دیدم . چقدر در برابرت احساس حقارت می کردم ، استادی به تمام معنا بودی

چقدر برای مهربانیهایت دلتنگم ، در آن لحظه هم برای همین مهربانیهایت بغض کرده بودم  . حق بود همان روز شهید می شدی چرا نشدی را نمی دانم . شاید حکمت حضرت حق بود که به یاران هم رزمت کمک می کردی . تا دفاع به سرانجام برسد .

عملیات خیبر ، بدر ،  من هیچوقت والفجر هشت ، کنار جاده البحار زیر پل ، وقتی قرارگاه کربلا مورد گلوله باران عراق قرار گرفت را یادم نمی رود . تو انگار نه انگار صدای بمباران و گلوله توپ که به گوشت نمی رسید. آرام  ولی بی قرار به هرسو برای هماهنگیهای یگانها و رسیدگی به عملیات می دویدی . چه شد که رفتی ؟؟؟

نکند ما ماندگان راه ، با چشم پر نیاز، همه چیز را باخته ایم . که اکنون به صف دیدار مولایمان هم راهمان نمیدهند ،  بخدا ما صفی نبودیم و اگر هم بودیم اول صف به زیارت می رسیدیم !!!

انبوه خاطرات شیرین و با صفای با هم بودنمان تمام وجودم را احاطه کرده است در آنها گم شده ام و در لابلای آنها یادم آمد روزی را که با هزارسختی برای به دیدار اماممان راهی کوچه های جماران شده بودیم و پس از زیارت انرژی خدائی گرفتیم ، وهمین دیروز بود که گفتی امروز در صف دیدار مولایمان به صف نیز راهمان نمیدهند ، احمد جان در میان این همه خاطرات گم شده ام چه کنم؟ کربلای 5 چه دغدغه ای که وجودت را پرکرده بود و نگرانی و اضطراب تکرار کربلای 4 امانت را بریده بود ، اما نم پس نمی دادی .تمام وجود خود را هدیه نموده بودی . تا خسارتی پیش نیاید .

احمد جان دنیا خیلی کوچک شده این قصه ها دیگر افسانه است ، قصه پترس پسر شجاع و دهقان فداکار شنیدنی تر وسینمای اوشین و جیمونگ دیدنی تر از قصه های دلچسب من و توست . و این هم از بی وفائی روزگار است . اصلا غصه نخور ، دیگر تمام شد .

من تحمل و صبوری تو را بارها دیده ام ، احمد غلامپور و غلام محرابی هم حرف مرا می زنند . چقدر رنج بردی و تحمل کردی . اصلا چرا  دم نمی زدی ؟ این صبوری و از دست دوست رنج کشیدن را از کدام صندوقچه ی عرفان یافته بودی؟

میدانم غلام محرابی ، احمد غلامپور ، حاج عباس هواشمی ، سعید خزائلی ، محسن نوذریان و صرامی ، همه و همه اکنون در گردابی از غصه گرفتارند و خود را با آیه شریفه  من المومنین رجال صدقو و . . . . . منهم من ینتظر ......... آرام کرده اند .

خسته ات نکنم . آخرین باری که با هم دیدار داشتیم  گفتم اگر صلاح میدانی بیا دراین جهاد جدید یاریم کن  تو طبق معمول با خنده ای گفتی احمد هر چه تو بگویی حاضرم ولی جنس من تحمل و صبوری تو را ندارد . تو فقط به آرمانهایت می اندیشی و از زخم زبانها و تهمت ها نمی هراسی من می دانم چه بر تو گذشته است و الان هم مثل همیشه با تو و دل بیمارت هستم اما ازم نخواه که شانه هایم را نردبان دیگران کنم ، من فقط به غربت و تنهائی مولایمان می اندیشم  خیلی ها هستند که جمعیتمان را برای روز مبادا دوست دارند ولی یکی یکیمان را دوست ندارند ، خیلی ها هستند که به ظاهر نوازشمان می کنند اما سیلی می زنندمان و خیلی ها هستند که می خواهند موعظه و راهنمائی مان کنند اما گمراهیمان آرزویشان است و این خیلیها آن روزها بود و نبودند و اکنون که نیست هستند گفتم که همیشه در خدمت گذاری هستم اما ازم نخواه . . . .  . من فقط راهنمائی کاروانها و گروه ها را به مناطق عملیاتی می پذیرم ، و هیچ توقعی هم ندارم  ....... و تا آخر نیز در عهد و پیمانت ماندی .......

البته این ها همه ترجمان کارها و فداکاریهای توست . توئی که نمی شناختنت و اکنون نیز ! تو دلت حقیقت مطلق بود و شدی آن چنان که می بایست  می شد ..

ختم کلام عزیز دلم رفتی و داغ به دل بچه ها گذاشتی . تو بارها می گفتی احمد بدان انتهای این مسیر کجاست .

سفرت خوش به سلامت . سلام مرا به همه برسان و به همه برسان و بگو رفتن عاشقانه، رسم جوانمردان و رهنوردان طریق عاشقی است

در شط حادثات ، برون آی از لباس

کاول برهنگی است که شرط شناوری است

احمد سوداگر 

این دل نوشته از ژرفای هزار توی مهر های لاک ومهر شده ی کسی است که جز عشق به ولایت هیچ چیز در وجود او یافت نمی شد وتمامی قابلیت وظرفیت خود واطرافیان ونظام را به کار گرفت تا یکی از دغدغه های حضرت آقا را علی رغم تمامی مشکلات وبه دوراز هیچ حاشیه وجار وجنجالی عملی کند او دو واحد درس دفاع مقدس را به اختیار در دانشگاه های سراسر کشور جاودانه ساخت وعرصه ی علم ودانش را در کشور جمهوری اسلامی ایران با دفاع مقدس وارزشهایش پیوند زد یادش گرامی وراهش پر رهرو باد امروز ساعت سه بعد ازظهر در خیابان قائم مقام فراهانی (وزرا)مسجد حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مجلس یادبود این عزیز بزرگوار است آقای دکتر حاج احمد سوداگر حضور شما باعث دلگرمی است .....


نوشته شده در یکشنبه 90/11/30ساعت 2:0 صبح توسط حسن راثی| نظرات ( ) |

بسم الله الرحمن الرحیم
برداشت از خبرگزاری تابناک
دکتر حسین علایی
 
تاریخ انتشار: 21 بهمن 1390 - 19:42
هنوز چند روزی از فقدان غم انگیز رزمنده دلاور سردار احمد سیاف زاده نگذشته بود که حجت الاسلام والمسلمین مهدی بهداروند در تماسی خبر درگذشت حزن انگیز دوست عزیزمان سردار احمد سوداگر را بر اثر عارضه قلبی در روز ولادت با سعادت پیامبر رحمت(ص) و امام جعفر صادق(ع) اطلاع داد. در روز جمعه 21 بهمن، در حالی که سرمست از شیرینی فرا رسیدن سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و بازخوانی حماسه آفرینی های عملیات والفجر 8 بودیم، دریافت این خبر سایه سنگینی از اندوه را بر وجودمان چیره ساخت.
سردار احمد سوداگر یکی از مؤثرترین و خوشنام ترین رزمندگان و سلحشوران دزفول در دوران دفاع مقدس بود. او که در سالهای اولیه جنگ به شناسایی مواضع ارتش متجاوز بعثی در جبهه های جنوب می پرداخت نقش موفقی را در شناخت درست دشمن در منطقه عملیاتی فتح المبین و بیت المقدس داشت. اطلاعاتی که او از منطقه عملیاتی فتح المبین و شناخت جغرافیای نظامی این منطقه به دست آورد، راهگشای تهاجم رزمندگان اسلام از محور رقابیه و استفاده از تنگه زلیجان برای حمله به عقبه ارتش عراق در این ناحیه بود.
سردار سوداگر در تمام دوران جنگ به شناخت و مطالعه بر روی استعداد و توانایی ها و نحوه آرایش ارتش متجاوز عراق مشغول بود. او یکی از کسانی بود که تشکیلات اطلاعات عملیات سپاه را بسیار غنا بخشید. در حین عملیات ها، او و افرادش جلودار و راهنمای نیروهای رزمنده برای رسیدن یگان ها به اهداف تعیین شده شان در هر عملیات بودند. احمد در دوران جنگ بارها مجروح شد و یک پای خود را در حین شناسایی های عملیات فتح المبین در سال 1360 در راه خدا از دست داد و از جانبازان پرافتخار دوران جنگ تحمیلی شد. سردار سوداگر در دوران جنگ شاهد شهادت بسیاری از دوستانش بود و پس از جنگ نیز مصیبت های زیادی را متحمل شد. او فرزند جوان خود را در تصادفی از دست داد و مصداق آیه "و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله والله رئوف بالعباد" بود(سوره بقره/ آیه 207). زیباترین خاطره ای که همیشه احمد سوداگر برای ما نقل می کرد دیدارش با حضرت امام خمینی بود که با همان خلوص دوران جنگ، دست امام را گرفته بود و آنچنان غرق در صفا و جاذبه امام شده بود که دست ایشان را می فشرد و آنرا رها نمی کرد. 
در عملیات والفجر 8 که منجر به فتح فاو شد، سوداگر تلاش زیادی در سازماندهی شناسایی های مورد نیاز این عملیات در محدوده قرارگاه کربلا انجام داد. او که به خوبی از اهمیت این عملیات باخبر بود تمام ظرفیت فکری و سازمانی خود را برای بررسی وضعیت رودخانه اروند و نیز چگونگی عبور از این رودخانه و نفوذ به عمق مواضع ارتش دشمن بکار گرفت. 
پس از جنگ، احمد سوداگر که از سرداران خوش فکر و روشن بین و فهیم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود وظیفه خود را ثبت تجارب و درس های دوران دفاع مقدس می دید. گرچه او مدتی را در سمت فرماندهی لشکرهای 25 کربلا و 27 محمد رسول الله(ص) سپری کرد، اما در سالهای اخیر با بر عهده گرفتن مسئولیت "پژوهشگاه دفاع مقدس" سعی می کرد تا معارف دوران جنگ را برای نسل های آینده تدوین و ارائه نماید. او در این ایام موفق شد تا با کمک وزارت علوم، درس "آشنایی با دفاع مقدس" را به عنوان یکی از درسهای اختیاری دانشجویان در دوره کارشناسی دانشگاه ها به تصویب برساند. اولین دانشگاهی که با او در ارائه این درس برای دانشجویان همکاری صمیمانه ای داشت، دانشگاه آزاد اسلامی بود. البته اخیراً در دانشگاه های دولتی نیز درس آشنایی با دفاع مقدس با همت وی ارائه می گردید. در طی چند سال گذشته، سوداگر با به کار گیری ظرفیت های پژوهشگاه دفاع مقدس، اساتید جنگ دیده را با برگزاری کلاس هایی برای تدریس آماده می کرد. او خود یکی از اساتیدی بود که بعضی از عملیات ها را برای اساتید دانشگاه تدریس می کرد و در سالهای گذشته در جریان تدریس در بسیاری از این کلاس ها از نزدیک با تلاش های وی آشنا بودم. شاید این تلاش ها از ماندگارترین اقدامات وی در حفظ حماسه های دفاع مقدس در اوضاع کنونی باشد. سردار سوداگر به دنبال آن بود تا در تمام رشته های دانشگاهی تجربیات تخصصی دوران جنگ مانند تجربیات مهندسی، پزشکی و ... را تحت عنوان "درسهای تخصصی جنگ" راه اندازی نماید.
سوداگر توفیق آنرا داشت تا بخشی از خاطرات خود در دوران جنگ را تحت عنوان "جاده سربی" با همت حجت الاسلام بهداروند تدوین نماید که تاکنون این کتاب بارها به چاپ رسیده است. گفته می شود که خاطرات روزانه وی نیز در دست چاپ قرار دارد. گرچه رفتن سوداگر ضایعه بزرگی برای پیشکسوتان دوران دفاع مقدس و رزمندگانی است که او را از نزدیک میشناختند ولی برای او که تمام دوران زندگی و حیات خود را در شوق به لقاء الله و پیوستن به یاران شهیدش سپری کرده بود، گذار از دنیای فانی و وصال معبود و استقرار در سرای باقی، توفنا مع الابرار است. 
فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
خوابم پرید و خاطره ها در گـلو شکست
تا آمـــدم که با تو خداحافظـــــی کنم
بغضم امان نداد و خدا... در گلو شکست

نوشته شده در شنبه 90/11/22ساعت 6:0 عصر توسط حسن راثی| نظرات ( ) |

بسم لله الرحمن الرحیم
 

ای اَشـک بـیـا کــــه راحـَـت جــــان مَــنــی

                              آگــــه زِ رُمـــــوز عــشـــقِ پــنــهــان مـَـنـــی 

چـــون اَبــر زِ روی کـــوه غـــم مــی آیــی

                             یـــا قـــوت صـفـت بــــه روی دامــــان مـَـنــی

امروز می خواستم از قول راوی قرارگاه خاتم الانبیا  صلوات الله علیه وآله درعملیات والفجر هشت برایتان مطالب جالبی که تا به حال نشنیده اید را بنویسم امّا اتفاقی غیر قابل باور وتکان دهنده افتاد که مرا از این کار حداقل تا چند روز آینده باز داشت حتماً در روزهای آینده مطالب را به نظرتان خواهم رساند انشاألله

قابل توجه فرماندهی کل سپاه پاسداران در دوران هشت سال دفاع مقدس برادر بزرگوار جناب آقای دکتر محسن رضایی

قابل توجه تمام بچه های اطلاعات عملیات در طول هشت سال دفاع مقدس

قابل توجه بچه های تیپ هفت حضرت ولیعصر (عج) در عملیاتهای فتح المبین وبیت المقدس یادتان می آید فرمانده اطلاعات عملیات  تیپ چه بزرگواری بودندو قابل توجه بچه های قرارگاه کربلا درعملیات های رمضان ومحرم والفجر مقدماتی خیبر بدر والفجر هشت کربلای چهار کربلای پنج والفجر ده بیت المقدس هفت قابل توجه بچه های بیست وپنج کربلا بعد از قطعنامه قابل توجه بچه های بیست وهفت محمد رسول الله تهران وحومه

قابل توجه آقا ی محّمد علی جعفری 

قابل توجه آقارشید ، آقای شمخانی ،آقای غلامپور 

قابل توجه آقایحیی صفوی وتمام کسانی که در طول هشت سال دفاع مقدس به طور مستقیم وغیر مستقیم با برادرمان آقای دکترحاج احمد سوداگر کار کرده اند

امروز درمیان بهت وناباوری او ازبین ما رفت وبه یاران شهیدش پیوست

حاج احمد سوداگر که یکی از طراحان وفرماندهان اطلاعات عملیات سپاه درطول هشت سال دفاع مقدس بودند واوج مهارت ونبوغشان در  عملیات والفجر هشت به منصه ی ظهور رسید امروز روز میلاد پیامبر اکرم صلوات الله علیه وامام جعفرصادق علیه السلام ودر آستانه ی یوم الله بیست ودوّم بهمن ودرست در سالروز عملیات غرور آفرین والفجر هشت درمیان رزمندگان وفاتحین فاو (بچه های لشکربیست وپنج کربلا به فرماندهی برادرمان آقای سردار مرتضی قربانی) که امروز میزبان ایشان بودند در استان مازندران دعوت حق را لبیک گفتند واز بین ما رفت جایش همیشه در بین یارانش خالی خواهد بود آخرین سنگر خدمت ایشان مسئولیت سنگین پژوهشگاه علوم ومعارف دفاع مقدس می بود ویکی دیگر از یادگارهای همیشه ماندنی آن بزرگوار دو واحد درس دفاع مقدس در میان دانشگاهیان می باشد یادش گرامی وراهش پر رهرو باد

اِنا لله و اِنا اِلیه راجعون

 

 

 

 

 


نوشته شده در جمعه 90/11/21ساعت 3:0 عصر توسط حسن راثی| نظرات ( ) |

<   <<   11   12   13   14   15      >

تبدیل تاریخ