الف - دزفول
بسم الله الرحمن الرحیم ازشلمچه تا مسجدبلال (قسمت سوّم) آیا کسی آمده از دُب حردان فیلم بگیرد ، آیا ازفلش های دشمن وجاهایی که متوقفش کرده ایم کسی حرف می زند آیا دشمن آمده بود که در نَورد اهواز بماند یا پشت جِسر نادری(پل کرخه) یا آن دست کرخه در پشت شوش دانیال یا صالح مشتط یا درسه راهی قهوه خانه یاانکوش (عنکوش)وصد(امّا)و(یای) دیگر!کسی می داند رودخانه ی الوند کجاست آیا عزیزان راهیان نورفرقش رابا اروند می دانند؟برایشان گفته ایم؟آیا این زائران عزیز ما می دانند درآبان ماه سال شصت با یک گلوله ی توپ،فقط یک گلوله ،مجسم کن ،یک انفجار گلوله ی توپ فرانسوی ازسوی بعثی هاوبعدازچند آنـــه، هشتادنفر شهروند بیگناه زن وبچه و رَهگذر دربازاری ازبازارهایی که امروزشمـا باخیال راحت ودرکمال آسوده خاطری ودرنهایت اَمنیّت خرید میکنید به خاک وخون غلطیدند!(اگرمجال بود درآینده ای نزدیک چندثانیه ی فیلم واقعی آن روز را برایتان پخش خواهم کردکاملاًمستند) آیا مردم ما می دانند که دشمن با همه ی تجهیزات وپشتیبانی که دنیا از اومی کرد فقط یک پنجم اهداف شش روزه اش رادر خوزستان توانست تصرف کند که آن هم اگرخیانت بنی صدر وایادی منافقش نبودوبه تدابیر آن روز نماینده ی ولی فقیه گوش می دادندبه این مقدار بیابان هم دست پیدانمی کرد!دشمن بعد ازپنجاه وشش روز تثبیت شد، یعنی بچه های این آب وخاک با تأسی از آقایشان ومولایشان وبه فرمان امامشان با دست خالی دنیا را متوقف کردند !شما این ها را می دانید ؟ آیا نشان دادن نقاطی که ما به تعقیب دشمن متجاوزبه اجبار موقعیت وشرایط آن روز و به تدبیر فرماندهان دفاع مقدس ودر رأس همه ی نظرها ،اجازه ی( حضرت امام خمینی رحمت الله علیه )جهت پدافند وحراست از کشور ونظاممان وگرفتن ابتکارعمل از دشمن بعثی در روزهای بعد که سخت وسخت تر می نمود واردخاک عراق شدیم صحیح است ؟یا نقاطی که دشمن را زمین گیر کردیم وخطوط دفاعیمان را تثبیت که بلا فاصله بعد از عزل رئیس جمهور منافق( بنی صدر )توسط حضرت امام خمینی رحمت الله علیه طراحی عملیاتهای آفندی ما آغازگردید .برادران عزیزبه این فکر کرده ایدسی سال دیگر که هیچ کدام از ما وجود نداریم چه کسی از عملکرد رزمندگان مظلوم جمهوری اسلامی ایران دفاع خواهد کرد!پس بیایید به فرمایش ولی امرمان گوش جان بسپاریم که ایشان با بزرگواری و دقّت نظر والا یشان چندین وچندبار به این نکته ی مهّم اشاره فرموده اند ! به بحث خودمان برگردیم ،آشنایی با چند قصه ی واقعی ،برادران برنامه ساز ،از صابون سازی خرمشهر تا پشت نیروگاه اتمی پیاده رفتن با بچه ای در آغوش که نهایتاً مادر وفرزند به شهادت میرسندروایت ندارد؟ آیا در عمق یکصد کیلومتری خاک کشورمان پدری روبروی چشمان خسته وتنهایش جگرگوشه اش دچار تشنج بشود وباهمان تشنج به شهادت برسد وپدر ماتم زده فرزند شهیدش را سه کیلومتر به دوش بکشد تا لااقل جسد فرزندش را به جای اَمنی برساند گفتن ندارد! می پرسید کجا ؟دارخوین، !!! شاید هم بپرسیدچگونه ؟هواپیمای دشمن دیوار صوتی راشکسته بود!!!،اینها گفتن ندارد ؟ کدام کارگردان عزیز ما کدام شبکه ی تلویزیونی ما تا به حال ازشهدای سال ابتدای دفاع مقدس گفته است ؟ نه شعار بیاید درست بگوید،اصلاً چرا سال اوّل ، چرا نمی گوییم ماه اوّل !!!سربازانی که با تمام وجود وهرآنچه که داشتند فدای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران شدند غیور اصلی یادتان است رشید الماسی چطور؟ کارگردانان فعلی ما گل سرسبدشان زمانی ازکرخه تا راین میساخت ودرنقطه ی کور با مهاجر پرواز می کردحالا می فرمایند سوژه نداریم ودعوت می سازد وبه وزارت اطلاعات آموزش ارغوان می دهند وتازه گی هم تشریفات جشن را دغدغه دارند ! حالا مابیاییم درطلاییه و هی فریاد بزنیم داد بزنیم به زمین و زمان بفهمانیم بعد از(الی بیت المقدس )تا پایان جنگ هرچه زدیم نتوانستیم از خطوط دفاعی دشمن عبور کنیم! وهمّت و چندین وچند فرمانده ی تیپ وگردان وگروهان را همین جا ازدست دادیم هیچکس هم جواب نمی دهد برادر راوی عزیز که هیچ تقصیری متوجه تو نیست چون آن روزها راندیده ی امّا کسی که اینها را به تو آموزش داده فردا درپیشگاه خداوند باید جواب بدهدوصدالبتّه مقصر است ، آقا ما با تمام دنیا در حال جنگ بودیم آنجا یی که شما ایستاده ای وبا بلند گو ی دستی داد می زنی ومستمعینت اشک می ریزند نقطه ی ثقل کل ارتش کفر ونیروهای دشمن بود و اصلاً نقطه ی ثقل کل دنیا بود ! امروز خودشان می گویند نه فرماندهان ما ،کارشناسان نظامی کل دنیا با تمام تجهیزات ازماهواره وآواکس ورادارهای پیشرفته ای که حتی بعد ازپایان جنگ آنهارابا خودشان ازعراق بردند ومتبحرترین نیروهای متخصص از دلتا گرفته تا ناتو و ورشو ی آن زمان یعنی جهان غرب وشرق بهترین نیروهایشان را درآن نقطه جمع کرده بودند تا برادربسیجی تو نتواند ازآن نقطه عبور کند ،!!! واین طرف خاکریز سیم خاردار هم سلاح جنگی وبه ما نمی دادند یعنی از سال پنجاه وشش تا سال شصت وهفت کسی یک فشنگ به طور رسمی به ما نفروخت مگر از راههای خاص که مقوله ای دیگر است ودراین بحث نمی گنجد بیاییم اینها رابگوییم برادرمن نگونتوانستیم! بگو ما نگذاشتیم آنها یک قدم جلو بیایند وبا همه ی اینها که گفتم تازه ما درحال آفند (حمله)بودیم نه آنها با آن همه یال وکوپال بیاییم به فرزندانمان باتحقیق واصول علمی وپژوهشی حقایق را به یادگار بگذاریم عین حقیقت را حقیقتی که بتوان درفضاهای دانشگاهی ازآن دفاع کرد وپاسخ ذهن کنجکاو جوان ایرانی را داد که اگر جوان ایرانی اِغناء علمی بشود وبه درک واقعی از فلسفه ی دفاع مقدس برسد بدانیدکه دنیا را قانع کرده اید واین همان رسالتی است که شهدا به دنبالش بودند که دغدغه ی مقام عظمای ولایت هم همین است بیاییم از فرصت هوشمندانه ی کاروان های راهیان نور بهترین ادای دین فرهنگی را سود ببریم ! آیا پیاده روی مردم از آبادان تا شادگان در گرمای شصت درجه می دانیدیعنی چه و چند کیلومتر است؟ زیر آتش دشمن بعثی، بدون هیچ امکانات پشتیبانی و تدارکاتی با بچه های قد ونیم قد که درآن اوصاف پشه کوره هم دشمنی توانا به حساب می آمد!! ، آیا رفتن با لنج درهـُرم طاقت فرسای شرجی از چوئبده تا ماهشهر با هزاران خطر از توپ وموشک تا هواپیماهای دشمن ، آیا غار نشینی مردم ایلام وترک نکردن شهر در هشت سال دفاع مقدس آیا سوزاندن روحانی محل درپیش چشمان خانواده اش میان کتاب ولوازم شخصیش به دست منافقین کوردل وبه جرم ایستادن پای اعتقادات ونظام جمهوری اسلامی ایران، آیا به دار کشیدن پیکر بی سر قنوتی را با عمامه اش از ساختمان دوطبقه برای تضعیف روحیه ی مدافعان خرمشهرآیا همه ی اینهاسوژه نیستند؟که این قطره از اقیانوس بیکران دفاع مقدس است جایی که حضرت آقا میفرمایند :این جنگ یک گنج است به اندازه ی تمام تاریخ آیا ما قادر به استخراج آن هستیم؟مادیگر چه حرفی داریم که ولی امرمان جان کلام رابرای اهلش بیان کرده اند،العاقل و.......! آقایان برنامه سازخواهش می کنم گوش کنید!!! در آغاز تجاوز دشمن بعثی به کشورمان مادری که قبلاًهمسرش را ازدست داده بود با دوفرزند پسرش درآبادان فقیرانه زندگی می کرد ،با آغاز تجاوز دشمن بعثی برای رزمندگان مدافع آبادان غذا طبخ می کرد،درست روبروی درب اصلی پالایشگاه روزنهم جنگ مورد اصابت گلوله های تک تیرانداز دشمن قرار می گیرد ودر دَم به شهادت می رسد، آن دو پسربچه امروز کجایند، سوژه ی خوبی است ؟نه ! تنها شهردار این مملکت که بعد از انتصاب فقط یک روز شهردار بود وبه شهادت رسید چه کسی بود؟ همان روز انتصاب هم یک ربع با حضرت امام خمینی رحمت الله علیه دیدار درکارنامه دارد .(بماند که درهیچکدام از همایشها ویادواره های شهرداران کشور از او نامی ندیده ایم وچندبارهم تذکر داده ایم ) بهنام محمدی را چند وقت است که می شناسیدخیابان آرش رابلدید؟!!! بعد از چاپ خاطرات خواهر بزرگوارمان سیده زهرا حسینی کسی آمده داهای دیگر این پنج استانی را که چکمه های استکبار جهانی را لمس کرده پپداکندوپای درد دلشان بنشیند ؟ ! خواهرانی که تا پایان دفاع مقدس در مناطق حضور داشتند !!!نه فقط یک ماه یا چند روز! اینها که گفتم نمی دانم وظیفه ی کیست ولی می دانم چند مؤسسه با این شرح وظایف وجود دارند که درپایان هرسال هم گزارش عملکرد بلند بالایی منتشر میکنند.امّا.... کسی هست مردانه دست دراز کند؟ نه فرمایشی و تبلیغاتی برای همایش ویادواره وغیره که تا به امروز صد نفرشان را دیده ایم ! برای( گفتن آنچه گذشته) اگر کسی بود ماآماده ایمِ!!، آقای مدیر ،آقای مسئول آقای ....کسی هست بگویدپادگان ولایت کجاست، ولایت مداری چه شده فقط شعار؟ جایگاه ولایت در دفاع مقدس کجاست ؟تأثیر ولی فقیه در تشخیص راه از بیراهه کجاست؟پایتخت مقاومت کجاست هوایش هنوز عطر نماز شب پانصد ساله رادر خود دارد ؟! چرا همه چیز را می خواهیم فدای عمر ناچیز خودمان کنیم امسال کسی به بچه هایمان در جزیره ی خارگ گفت از این آبراه خلیج فارس روزی چهارده میلیون بشکه نفت باید به سمت جهان غرب عبور کند و کسی گفت یا می گوید نیروهای (سِنتکام) کجایند وچه می کنند وچرا این نیروها تشکیل شده اند ،وظیفه ی آنها چیست و نیزمی گویند که بسیجی های پیرجماران ،بسیجی های ایران اسلامی در دفاع ازنظامشان همه ی سدهای دفاعی استکبارجهانی را شکستند! از خطوط ماژینو گرفته تا مانهیم وخاکریزهای مثلثی ونون هارا با همه ی پشتیبانی ماهواره ای ومتقارن ونا متقارن و استکبار جهانی شرق وغرب واینچنین دشمن رامقهور قدرت دستهای خالی خود کردند!!! چرا نمی گوییم؟ چند سال دیگر جوانان دوران دفاع مقدس دربین ما هستند واز میان مردم عادی می شود جستجویشان کرد؟ خساست به خرج ندهیم اگر ما نبوده ایم ویا سن وسالمان اجازه نمی داده که باشیم دلیل نیست که نبوده ویا نگوییم .خواهران وبرادران گرامی بعد از واقعه ی عاشورا باز ماندگان آن حادثه ی عظیم دودسته شدند یا به همراه حضرت زینب کبری سلام الله علیها همان کار زینبی را ادامه دادند یعنی ترویج فرهنگ عاشورایی وتشریح واقعه برای همه ی عالم تابه امروز که به دست ما رسیده ویا با سکوتشان ناخواسته همراه یزید ویزیدیان شدند،حال انتخاب با خودتان است که کدام راه را انتخاب کنید. روزی چرچیل بر سر مزار هم رزمان وهم دوره هایش رفته بود وجمله ای خطاب به همراهانش گفت " مردانی اینجا خفته اند که هر کدام فکر می کردند بعدازآنها بریتانیایی وجود نخواهدداشت امّا می بینید که وجود دارد" ولی این حقیرنظر دیگری دارم با مطالعه ی خاطرات چرچیل به ذهن هر خواننده ای نیز چنین متبادر می شود که خود او هم چنین می پنداشته و اگر غیر ازاین است، دست نوشته ها وکتاب های خاطراتش چیز دیگری می بود امّا نکته،! خدارا هزار هزار بار سپاس بیکران که ما شیعه ی آقا علی ابن ابیطالب هستیم ویکی از برکات وویژگی های انحصاری تشّیع (عاشورا ) و(مهدویّت)برای همه ی بشریّت وهمه ی اعصار،شاگرد مکتب عاشوراومهدویّت بودن به این معنی است که انقلاب حسینی هیچگاه قائل به فرد نبوده ونیست ،این اندیشه ی عاشورایی است که جهاد وشهادت را زنده نگه داشته و پشتیبان این تفکر ذات باریتعالی است اندیشه ای فرازمانی وفرامنطقه ای که در بزنگاه تاریخ از اَهلش دلبری کرده، بی هیچ منّتی جاری وساری در دلهای آزادگان ای کاش ماهم قطره ای از این همه بیکرانه ی اقیانوس جاذبه ی اهل بیت علیهم السلام را نثار فرزندانمان کنیم تا بتوانیم امانتهای انقلابمان را به درستی به دستشان بسپاریم وگل لبخند بر لبان ولی امرمان مقام عظمای ولایت انشاألله فاصله ی رسیدن به نقطه ی مطلوب جز با همَّت ،تلاش،قبول زحمت باعرق ریختن وکار را دنبال کردن به دست نمی آید ( مقام معظم رهبری) مـنـتـظـران را بـه لـب آمــد نـفـَس ای شَـــه خوبـــان تـــــو بـه فریــاد رَس تهیه و تنظیم:حسن راثی
بسم الله الرحمن الرحیم انیس جان مشتاقان فــضـا چـون نــافـه ی آهـــو مـُعـطـر گــشـته از بــویت حــیـات تـــازه مـی بـَخـشــد نـسیـمـی از ســر کــویت اُفـُـق بـگـرفـتـه رنـگ خــود ز سـُـرخــِی لـَـب لــَعـلــَت شـَب یـــَـلــــدا نــشــان دارد ز رنـگ و حــالـت مــویـت ســرای دل صـفا گـیـرد چــوبـگـشایـی دولـب از هــم مـُـنـّــوَر مـُلــک جــان بــاشــد مــُـدام از پــرتـــو رویـت زِ چـشـمـان آذرخـش مـِـهـر مـی بـاری بـه مـُـژگـانـت فـــَـراز دیــــده هـــا بــاشـــد هـِــلال هـــر دوابــرویـت خــوش آنــدم چــــون خـیالــم مـیکـند آهـنگ دیــدارت تـوگـویی کـرده صــیــد دل کــمـنـد هـر دو گــیسـویـت بــه بـَذل نـــور رُ خـــسـارت جـواب عـاشـقــانـت گــــو کـــه زنـگ غــَم بـــرد از دل جـمــال و لـفـظ نـیـکـویـت نـشــیــنـد اِلـتـهــاب دل چــــــو بـیـنـد دیــــده رویـت را شــفـای درد بـیـمــاران دَهـــی بـــا خـــال هـــنـدویـت جـَلا ورنـگ و بـــوی خـــوش گـرفـتــه گـُـل زِ رُخـسـارت کـجـــا ســَـرو سـَهـی دارد رَســـای قـــَـــد دلـجـویـت یـــَـلان غـیـر کــیـش خــود بـه خـاک تیــره بـنـشـانــدی خـــُـــدا تـــنــهـا خـَـبــــر دارد ز فـَـــــّـرُ و زورِ بـــازویـت بـه روز و شـب شـده نـامت انــیـس جـــان مـُشـتـاقـان ولــی در بــــازی چــوگـــــان دل (راثی) شــده گــویـت التمـــــــــــاس دُعـــــــــــــــا بسمه تعالی اَیــا ای مـُنـجـی عـالـم کـجـایی بـــه دردِ جـمـلـه بـیـمـاران دوایـی
گـُــلِ گـُـلـزارِ خـَـتـمِ اَنـبـیـایـی کـجــا از عاشـقـان خــود جــدایـی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ زِ هِـجـرانـت دلِ مــــا بـیــقــرار اسـت بــه راهت دیــده هــا در انتظـار است
بــه نــامت پـرچـم دیـن اسـتـوار اسـت بـــرای مـُسلمـیـن ایـن افـتـخـار است ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ چــه دشــوار است کـه دوریـم از حـضـورت تــوتـعـجیلی نـمـا بــَهـرِ ظـهـورت جــهــان دیـن نـما روشـن بــه نــورت نـمـایـان کـُن دگــر روزِ نـُشُـورَت ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بــه مـلـک بـاغ دیـن هـسـتـی تــو بـانـی امــامِ مـُقــتـــدای ایــن زمــانــی
بــه جــسـم عـاشـقـانت همچـوجــانـی زِچـشـم شـیـعـیـان تـاکـِی نـَهـانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تــو دُرّ وگـوهــر دریـــای دیـنـی تــــوکـشــتـی نــجـات مـسـلـمـیـنـی
بــه مــا حجت زِ رَب العالمـیـنـی بـــه مـشـتـاقـان خــود یــارومـعـیـنـی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بـه جـان درد وغـم وهجـرت خـریـدیـم بــه دل بــار فـراقـت را کـشیــدیـم
فـــراوان طـعـنـه از دشـمـن شــنـیـدیـم ولی در محضـرحــق رو سـفـیـدیـم ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اُمـیـد مــا بــود در هــر کـجـایــی بــه گــوشـت از خــدا آیــد نــدایـی
زِپـُشـت پــرده ی غـیـبـت درآیــی تـَـقـاص خــــون جــَـدَّت را نـمــایـی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حسـیـن (ع) آن الگـوی عـشـق وشـهـادت حـسـیـن(ع) فــرزنــد مـُجــری عـدالـت
حـسـین(ع) آن کـوهِ صــبـر واسـتـقـامـت حـسـین(ع) مصـبـاح وکـشـتیِّ هــدایـت ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بـیـا مـهـدی (عج) کــه بـیـنـی کــربــلایـش چـِـسـان آتش زدنــد بـر خـیـمـه هایـش بــه خــاک وخــون کـشـیـدنــداَقـربـایـش نــبـاشـــد مـُنـتـقِـم جـــز تــو بــرایـش ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خـــــد اونـــد ا بـــه سـُلـطـان شـهـیــدان بــه خــون افـتـادگـــان راه ایـمـان
بــه مــا خــود طلعت مـهـدی(عج) نـمایـان زِ (راثــی) آرزو حـاصـل بـگــردان ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ التماس دعا قسمت دوّم :از ( شلمچه تا مسجدبلال) سال تحویل در یکی از همین روزهای بهاری که درحال گذراست تصادفاً چند صحنه راجع به دفاع مقدس که ازشبکه های مختلف سیما پخش می گردید را ازنظر گذراندیم ، اشتباهات فاحشی ملاحظه شد که واقعاً تکان دهنده بود مطمئناً اهالی اندیشه هم سر تکان داده اند وبه حال برنامه سازان ما تاسف خورده اند که واقعاً جای تاسف هم داشت! لحظه ی سال تحویل در شلمچه بودیم از ساعتها قبل ازدحام جمعیت فضا را مملو از عطر وبوی افلاکیان کرده بود منظره ی عجیبی بود تا دلتان بخواهد دوربین بود ودوربین به دست ولی دریغ از یک دقیقه ظبط با اندیشه ومداقه! ساعت از دوصبح گذشته بود دختران جوانی که خانواده هایشان اجازه نمیدهندنیم ساعت بعد از تعطیلی اداره یا مرکز تحصیلی در خیابان وبازار تنها باشند ویا اجازه نمی دهند به تنهایی از منزل درآن ساعت بیرون بروند فوج فوج چون امواج خروشان دشمن شکن در بیابانهای پر از عطر شهدا وعزیزانمان در حال اجتماع وآماده شدن برای لحظه ی تحویل سال در آن فضای ملکوتی ،وقتی به مرکز آمار سری زدم رقم بالای پنجاه هزار نفر را نشان دادند ! هرگوشه در آن بیابان تاجایی که امکان داشت هر کسی سعی می کرد با خودش وخدای خودش خلوت کند شلمچه جای دیگری بود وفضا فضای دیگری ، فقط در اماکن متبرکه می توان چنین حال وهوایی را حس کرد ، این حقیر ازبالای یکی از خاک ریزها درحال تصویر گرفتن بودم نه برای جایی کاملاً شخصی یک لحظه با دیدن جمعیت ازدریچه ی لنز دوربین دلم لرزید! نکند خدای نکرده کسی پایش بلغزد چه اتفاقی خواهد افتاد ....امّا بلافاصله به خود وفکر حقیرم خنده ام گرفت که اگر نگهدارنده اوست..... لحظه ی سال تحویل آمد ودرخلوص راز ونیاز وعشق بازی خالق ومخلوق از بین دلهایی ازجنس بلور صاف وبی پیرایه به احسن ترین حال گذشت و باصلوات شیرزنان ودلاور مردان این آب وخاک بدرقه شد ورفت تاسالی دیگر با شور ونشاط وقوّت ،جهادی آغاز گردد وهزاران هزار ایرانی دیگر به مناطق آمدند ورفتند وهمچون سالهای قبل به مدد ویاری ارواح پاک همان هایی که میزبان اُمتند به حمد الله هیچ اتفاق ناگواری نیفتاد ، امّا لازم به یاد آوری است خیلی از آقایان مدیران آنجا تشریف داشتند واز این حماسه ی مردمی ازنزدیک درس گرفتند! ولی یک سئوال ؟آقایان بزرگواران آیا برنامه هایی که در طول مدّت تعطیلات از شبکه های تحت مدیریت شما پخش می شد درشأن این مردمی که ملاحظه کردیدبوده است؟آیا واقعاً ازعملکرد خود درقبال این مردم پیش رویتان احساس غرور کردید ودر دل لب به تحسین خود گشودید ؟به تواناییتان ماشاألله گفتید!!..... ولی من بدون تعارف می گویم برنامه های پخش شده در ایّام تعطیلات نوروزی نه درشأن این مردم ونه در شأن نظام مقدس جمهوری اسلامیبود سازمانی به این عریض وطویلی ، آقایان ترا به خدا به بیت المال بیندیشید ، آن دنیایی هم هست روز حسابی هم وجود دارد ، انصافاً کدام برنامه ی تولیدی شما باعث شده که بیننده ای از تماشای کانال بیگانه پرهیز کند ، خدا وکیلی خانواده های خودتان ، بچه هایتان همین برنامه ها را می بینند ، که اگر می بینند خیلی بزرگوارند ، ما که مطالعه را درکنار زائرین شهدا ترجیح دادیم امّا همه چون حاج آقای قرائتی که می فرمایند از پیروزی انقلاب تا به حال یک فیلم ندیده اند ویا ما که گاهی تصادفی پای برنامه ای می نشینیم نیستند واین جامعه ی جوان نیاز به خوراک فرهنگی اسلامی ایرانی به روز دارند ،نسل نو باز به قول حجت الاسلام قرائتی بی طاقتند وهمه چیز را آماده می خواهند وآب پرتقال را به میوه ی کامل پرتقال ترجیح می دهند ،که دشمنان ما این را خوب فهمیده اند (سِکس وخشونت ) هیتلر گفته بود برای تحریک انسانها باید پست ترین غرایضشان را تحریک کرد !! ولی اینجا ایران است واگر ما بتوانیم جوابی برای این اراجیف داشته باشیم این حرفها خریداری نخواهد داشت !شاید بپرسید چگونه ؟ می گویم زمانی که قتل وغارت جهان را گرفته بود وچنگیز خان مغول خون می خورد وخون می ریخت ما حافظ وسعدی را داشتیم و آن بزرگواران جواب جنایت وقتل وخون ریزی و وحشی گری را آن گونه دادند بوستان وگلستان ! امروز هم می توانیم ، امروز هم می شود فقط کمی چشمها را بشوییم وطور دیگری ببینیم حب وبغض ها را کنار بگذاریم به فردا بیاندیشیم اینجا ایران است وما می توانیم ، اینجا مَهد با حیا ترین وبا ادب ترین وبا شعور ترین ومهربانترین مردم دنیا ست فقط باید یادمان باشد که ما مسلمان یکتا پرست ایرانی هستیم که از هزاران سال پیش حیا وحجاب را با خود به تاریخ داده ایم !آقایان لااقل زحمتی که آقای دکترعباسی در تفسیر سریال های چندصد قسمتی بیگانه کشیده اند را فرا روی کارهایتان قرار دهید ، دلبری کردن ازبچه هایمان خیلی کار پیچیده ای هست امّا نه اینقدر سخت که شما می انگارید! آیا اُفت فاحش برنامه سازی وتولید ، مآل اندیشی وپرهیز از تلفات نیست؟ آیا این همه احتیاط برای حفظ میز وارتقای درجه باعث ریزش بیننده های شما نشده وباز نخواهدشد واقعاً خط قرمز های شما همان خط قرمز هفتاد وپنج میلیون شهروند ایرانیند ؟ وهمان خط قرمزمد نظر رهبری است. دریغ دریغ از این همه مواد خام برای برنامه سازی که این آب وخاک از آن بهره مند است و به چشم هیچ کدام از آقایان نمی آید! واقعاً ایجاد حس غرور در بین بچه هایمان وظیفه ی چه کسی است ؟ خود باوری فرهنگی برعهده ی کیست،شناسایی مجراهای ورودی آسیب پذیر فرهنگمان راچه کسی بررسی میکند ،تحقیق وپژوهش ومطالعه ی جدّی برای طراحی سدهای محکم وغیر قابل نفوذ درروزنه های کانون خانواده ازجنس امروز را چه کسانی مدیریت می کنند هرچند که درآغاز حجم کار بسیار می نماید امّا ای برادر کار امروز به فردا مگذار که انباشته وانباشته تر خواهد شد ،کارهای نکرده در نظر بسیار واین رادرنظر محفوظ که فردا درپیشگاه خداوند منان باید جوابگو باشید که ذره مثقال خیراً یره وذره مثقال شراً یره و یک پیشنهاد:آیا نمی شود برای برانگیختن میل ورغبت جامعه هدف نسبت به حساس بودن به مسائل پیرامونشان وتوسعه ی دانش وادراک اجتماعی سیاسی فرهنگی دعوت به مطرح کردن اززبان خودشانکرد به شرط ارائه ی راه حلی مناسب وقابل اجرا ، آیا نمی شود از نقطه نظر فرهنگی به این افکار عمومی سمت وسو داد اصلاً بالا بردن فرهنگ عمومی ادب ونزاکت اجتماعی ،شعور اجتماعی کار چه کسی است وبالاخره به جای آن هایی که وقت فکر کردن ندارند ! فکر کردن کار چه کسی است ؟ مبارزه ی تصویری با ماهواره های بیگانه ودشمنان قسم خورده که کاملاً با ذائقه ی مردم ما آشنایند ،ایجاد عشق وعلاقه وپیوند دینی اعتقادی بین اقوام وگوشه گوشه ی این سرزمین که هزاران چشم ناپاک به دنبال یک ذره از خاک پر برکتش هستند وظیفه ی کیست ، تبلور جوشش خون شیر بچه های دلاور ما ومیثاقشان با سرورشان وآقایشان در کربلا وعشق به اهل بیت علیهم السلام تاپذیرش سرب داغ احلی من عسل وبه تصویر کشیدن لحظات قبول رضای معبود در رثای معشوق وبه بازی گرفتن مرگ وتحقیر دنیای فانی تا قبل از پوک شدن استخوان دینمان کار کیست ؟ ........آیا با نشان دادن کاروانهای راهیان نور همه چیز درست می شود ؟ آنها که خود می آیند چه نشان بدهید وچه نشان ندهید !البتّه اگر بیندیشید که همه ی این کاروانها به ابتکار رسانه ی ملّی سر از مناطق دفاع مقدس در آورده اند جای درنگ دارد وتأمل !...که ما در نشان دادن آنچه باید نشان بدهیم هم بی دقّتیم وکمی بدسلیقه ، منطق به تصویر کشیدن آنچه پخش می شود به شدّت مشّوش ونا معلوم چه بسیارنماهایی که هیچ استدلالی برای پخش ندارند ونداریم. ترا به خدا کمی به فکر آخرت وروز جزا باشید که روزجزاهم خواهدآمد! آبادان یازده ماه دیگرسال هم آبادان هست خرمشهر، چذابه ،دهلاویه سوسنگرد هویزه طلاییه فکه، ایلام،کردستان وسایر مناطق جنگی دفاع مقدس، مردم ما بسیار فهیم ودارای شعوری استثنایی هستند مبادا به شعورشان خدای نکرده توهین شود که حق الناس کرده اید وحسابتان با کرام الکاتبین روز طبیعت کاش درقتلگاه گروهی ازمظلومترین شهدای دفاع مقدس که چندین سال پیکرهای مبارکشان بر روی رمل های فکه به اثبات حقانیتشان چشم در راه نسلی نو از انقلاب دوخته بودند حضور می داشتید چنان عشق بازی بچه های نسل چهارمی با نسل اولّی ها به راه بود که هر بیننده ای را مجذوب آن صحنه ها می کرد به جرأت ویقین هیچ کجای تاریخ وهیچ کجای جهان نمونه ای از این ارتباط مابین مرید ومرادآنهم در این رده های سنّی وجود نداشته ونخواهد داشت که سیّد اهل قلم هنوز محو تماشای همین صحنه هاست وچه تصاویری که باز هم فقط او می بیند !!!!چند نکته را اجمالاً درآخر اشاره می کنم وحرفم تمام تاچه قبول افتد وچه درنظرآید . صدام افلقی بعثی قبل از به درک واصل شدنش بعد از اجرای کامل آتش بس وآمدن نیروهای یو اِن دستور داد تأکید می شود شخص صدام دستورداد یک کشتی به گِل نشسته در ساحل فاو روبه اروند کنار جایی که بچه های لشکر هفت به آب زدند والان یادمان عملیات بزرگ والفجر هشت است بسازند تا به ایرانیان بگوید کشتی نظامی شما درفاو به گِل نشست تاشایدکمی جبران درهم کوبیده شدن استکبار جهان به دست شیر بسیجی های امام خمینی رحمت الله علیه را درذهن اَلکنش کرده باشد که البته بلافاصله ما هم جواب فرهنگیش را با نصب تصویر حضرت امام خمینی رحمت الله علیه وعبارت آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند رادادیم وبایک تیر دونشان زدیم اما نکته اینجاست، بعداز بیست وسه سال که ازپایان دفاع مقدس می گذرد وهشت سال ازبه درک واصل شدن صدام یزید وتغییرحکومت کشور دوست وبرادر عراق ، تصویر بردارِبرنامه ی دفاع مقدس درقالب گزارش راهیان نور ناگهان ندانسته نگاه آن ملعون را منتقل می کند ! چندین وچند بار.این که مقامات مسئول دراین خصوص هیچ اقدامی در جهت ازبین بردن این نماد خصومت وجنگ نکرده اند یک حرف است وپخش این دهن کجی آشکار از چند شبکه ی رسانه ی ملّی حرف دیگری شاید هم نباید حساسیت نشان داد یا اینکه ما عقلمان به این مسائل نمی رسد ؟!....امّا.... ادامه دارد... بسم الله الرحمن الرحیم یاد امام وشهدا دلو میبره کرب وبلا تضمین غزل حضرت امام خمینی رحمت الله علیه سالها در طلبش دور ز اغیار شدم تا که وارد به سرا پرده دلدار شدم این سخن گـفـتم و مـَحـو رُخ آن یار شدم من بـه خال لبت ای دوست گرفتارشدم چـشـم بیمار تـو را دیــدم و بیمار شدم اندر آن وادی معشوق چـو بیرق بــزدم این نشان را نـه پِــیِ شـهرت و رونـق بــزدم از همان جا بـه جهان نغمه ی مطلق بــزدم فارغ از خود شدم و کوسِ اَنالحق بزدم هـــمچـو منـصورخریــدار سَر دار شــدم افتخار است که بنموده بـه من او نظری نظـرش کــرده بــه اعماقِ وجـودم اثــری رنگِ رُخ میـدهد از سّـرِ ضمیرم خبری غم دلـدار فکنده است به جانم شَـرری که به جان آمدم و شُهره ی بازار شدم گرچه باشد سُخنم پُــر،زِ غم و ناله و سوز حـرفها هست درونِ دل و در، سیـنـه هنوز لیک کَس پِی نَبرد بـر همه اسرار، و ، رُموز دِر میخانه گشایید به رویم شب و روز که من از مسجد وازمدرسه بیزارشدم همچو آیینه دلِ خویش مُـبـَیـّن کردم سینه را نیـز بدیـن آیـه مُـــَّزیــن کردم ره خود تا بـه بَـر دوست مُـعَّیـن کـردم جامه ی زُهد وریا کَندم وبرتن کردم خرقه ی پیرخراباتی، وهوشیارشُدم پیـرمیخانه ازاین مرحله هُشدارم، داد بــا یکی جرعه نشان رَهِ آن یارم داد فــاش گویم کـه تـوان بـرتن بیمارم داد واعظ شهر که از پند خود آزارم داد از، دَم،رند مِی آلوده مدد کار شدم وقت آن گشت که درمیکده دادی بکُنم سَرکشم جامی و با نَفس عِنادی بکُنم بــــا وفـــاداری دِل فکر جهادی بکُنم بگـذاریــد کـه ازبُتکـده یــادی بـکُنـم من که با دست بُت میکده بیدارشدم ایکـه بادست بُتِ مـیکده بیـدار شدی خرقه ی پیربه تن کردی وهُشیار شدی تابـه ما درهمه دَم یارو مــددکـار شدی حیـف شد کزبـَرعُشاق تـو ای یارشدی ((راثیم )) من که به اَنفاس توپُربارشدم بسمه ی تعالی ازشلمچه تامسجد بلال ومِنَ التّوفیق حِفظَ التّجربه حفظ ونگهداری تجربیات از نشانه های موفقیت است . امام علی (ع) یقیناًپیشرفت کاروان علم وتحقیق درکشوربه مدیریت ،نظارت،اشراف،برنامه ریزی،جهت دهی وهدف معین کردن نیاز دارد ،بدانیم که برای کار تحقیقاتی راهبرد ما چیست ،چه کنیم که این تحقیقات واین آموزش برای کشورمفیدباشد وبه کار آید (مقام معظم رهبری) چندی پیش درخیابانی از خیابان های آبادان که به نوعی یکی ازمراکز خرید آبادان هم محسوب می شودازشلوغی وازدحام جمعیتی که درحال خرید وعبور ومرور بودند وفروشگاه هایی که پر بودند از اجناس جور واجور و داد وستد های رایج پولی ،از این همه امنیّت وآسوده خاطری مردم مان در چند صد متری یکی از نا امن ترین نقاط دنیا یعنی عراق لذّت بردم اصلاً حَظ کردم ، امّا وقتی کمیعمیق تر به سر وشکل بچه هایمان نگاه کردم ونوع اجناس عرضه شده کمی غصه ام گرفت ، یعنی هیچ کس در این شهر کار فرهنگی مرتکب نمی شود ، سالی چند هزار زائر راهیان نور از شلمچه وحاشیه ی این شهر می گذرند وگاهی بر اثر اشتباه از کنار جمشید آباد وسَدِّه عبور می کنند، تاکید می کنم بر اثر اشتباه چون راه اصلی از جاده ی قُفّاس است تا فاتحه ای نثار قطرات شرمنده ی این رود همیشه خروشان نا آرام کنند! که هنوز در غم عزیزانش بر سر وسینه می زند وآرام وقرار ندارد! ای کاش سالروز حما سه ی والفجر هشت به کنارش بیایی و گوش دل به صدای امواج گریانش فرا دهی !آیا نمی شود راه این راهیان عزیز را آگاهانه به داخل شهری که به حق مدال سمبل شکست ناپذیری مردم ایران را برسینه دارد کج کرد وبا چاشنی فرهنگی عظمت سیصدو هفتاد ودو شبانه روز درمحاصره ی کامل دشمن بودن را متجلی کرد ؟ به هر حال بگذریم به تهران آمدم اتفاقاً برای همایشی به سازمان صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران دعوت شده بودم!پس از برگزاری همایش وجهت فریضه ی نماز مغرب وعشا به مسجد بلال واقع در سازمان صداوسیما رفتیم بعد ازنمازدرصحن مسجد بلال جهت قرائت فاتحه ای به روح پر فتوح شهدای گمنامی که در حیاط مسجد بلال آرمیده اند با صحنه ای مواجه شدم که برایم تازگی نداشت این منظره را چند جای دیگر کشورمان هم دیده بودم ، مشهد مقدس کوه سنگی ، شیراز تپه شهدا روبروی دروازه قرآن ، بهشت شهدای شلمچه ، یادمان شهدای همدان ، دزفول مرکز فرهنگی دفاع مقدس روبروی مقبره ی آقا رودبند ، اندیمشک کنار پل بالارودجنوبی ، ولی یکی دوجا هم مظلومیت این عزیزان مستجاب الدعوه خیلی عجیب می نمودیکی شهدای گمنام آبادان که بیش از هفتاد مزار بی نام ونشان یک جا جمعند وحال وهوایی وصفایی دارندو درسکوتی که همیشه حکم فرماست غریبی می کنند وغریب نوازی و اتفاقاً پنج شنبهای که من به آنجا رفتم ومیهمان این عزیزان بودم چنان سکوتی حکم فرما بود که دقیقاً یادروزهای محاصره وروزهای قبل از عملیات کربلای چهار وپنج افتادم که آبادان تخلیه شده بود و هیچ رفت وآمدی نبود آرام آرام ! دیگری هم هنگام ورود تعدادی از این بچه های خسته ی ازسفر برگشته به یکی از دانشگاههای کشور !عطش هنوز همراهشان بود، تاب هیچ گونه معطلی وکاغذ بازی را نداشتند وباید خیلی سریع کارهای ثبت نام وبقیه ی مراسم را برای شان انجام می دادند عزیز دانشجویی می خواستند مانع ازورود این بچه ها در دانشگاه شان بشوند ،فکر می کرد اینها هم از سهمیه استفاده کرده اند!خیلی دلم سوخت!نشستم وسیر دلم گریه کردم ولی نمیدانستم مقصر کیست؟ خود ما که نتوانسته ایم این غریبان را خوب معرفی کنیم ویا خودشان نتوانسته اند خوب آشنایی بدهند !..... اَلقصه .....درصحن مسجد بلال بودیم آقایی خم شده بود یابهتر بگویم خوابیده بودند بر روی سنگ مزار شهدا وبه پهنای صورت اشک می ریختند وسنگها را نوازش می کردند ،بی توجه به اطرافش که چه می گذرد! سلام کردم صدایم را نشنید . زمانی نه چندان دوربا خود می اندیشیدم که تلویزیون یا همان جعبه ی جادویی دهه های چهل وپنجاه چقدر ابزار پیچیده وعجیب وغریب ومافوق تصوّر ما آدمهای معمولی است وپیچیده تر، آن آدم هایی که در تلویزیون به کار مشغولند !برای این استدلال هم دستگاههای فرستنده وگیرنده مَد نظرم بود که به هیچ وجه در قالب عقل آن روز من نمی گنجید !یعنی امواج می توانند آدم ها را جابه جا کنند ؟ آنهم آدمهایی به این مهمّـی ! آدمهارا با نوع نگاهشان وطرز تفکّرشان وحتی وسایل شخصی شان( عینک هایشان) مگر می شود از یک نقطه یک نفر رادریک زمان به سرتاسر کشور پهناور ایران بفرستند ؟آن روزها برای من خیلی عجیب بودوعجیب تر که همیشه در ذهن من دستگاه پلی کپُی واِستَنسِل مجسم می شد. در دنیای آن روز ما فقط یک جام جم بود ویک ایرانو هیچ وقت فکر نمی کردم روزی پایم به درون این سازمان عجیب وغریب باز شود،سالها به سرعت گذشتند وناگهانخود را در همایشی که اتفاقاً در محل سالن همایشهای سازمان فوق الذکربرگزارمی گردید دیدم ، همایش بسیار پربار بود یکی از آقایانی که خطر بمباران امواج را به حاضرین توضیح می دادند دراین بین به نکته ای اشاره کردند بسیار حائز اهمیت توجه فرمایید !هزاران کانال تلویزیونی ماهواره ای درحال فعالیّت می باشند وبا یک رسیور ساده پنج هزارعدد از این کانالهابرای هر خانواده ی ایرانی با هر سطح سواد وفرهنگی قابل دسترسی واستحصال ،که صدها کانال از این تعداد برعلیه نظام جمهوری اسلامی ایران درحال برنامه سازی می باشند،کشور ما از این حیث در تاریخ رکورد دار است با توجه به سرعت بالا رفتن جمعیت مردم ما وگذشتن ازمرز هفتادوچندمیلیون نفربرای اوّلین بار درتاریخ این مرز وبوم که حاکی از امنیّت وثبات است ،کشوری جوان ، پویا درحال رشد واز همه مهمتر با طرز تفکّری چالش برانگیز برای همه ی جهانیان وقدرتهای استکباری وبه طبع به شدّت زیر ذره بین اتاق فکر های امثال نتانیاهو،فوکویاما وهمکارانشان ، که روز به روز هم برتعدادشان افزوده می شود ، امّا ،امّا مثل اینکه باز هم مدرسه ی ما دارد دیرمیشود. آقای رئیس لازم به توضیح نیست که خود مستحضریدامروز در تونس، لیبی وبحرین ویمن واردن وعربستان چه فجایعی در حال وقوع است یک نوع نسل کشی علنی ، مصر یکی از بزرگترین تکیه گاه های صهیونیست وآمریکا وکلاً دنیای غرب دست دوستی به سمت جمهوری اسلامی ایران دراز کرده وحزب الله را از بدنه ی جامعه ی لبنان می داند ، تسونامی ژاپن!رآکتورها هنوز بعد ازگذشت دوماه نَشت می کنند وقسمتی ازاقیانوس آرام در خطر آلودگی امّابه جرأت أغتشاشات سال گذشته ی تهران بیش از این اخبار بر روی آنتن غربی ها بود که آمارش موجود است، پس قد وقواره ی ما ایرانیان برای جهان غرب وصهیونیست ها خیلی بیش از نیمی از بزرگترین کشورهای خاور میانه وخاور دور وآمریکای لاتین است که حتماً شما هم قبول دارید،تا یادم نرفته این را هم بگویم که کارشناس همایش می فرمودند تاچند سال آینده( این حقیر می گویم خیلی زودتر) با یک تلویزیون دیجیتال می شود بدون احتیاج به ریسور ولوازم جانبی تا دوهزار کانال را دریافت کردو تصادفاً همه ی آنها برعلیه نظام جمهوری اسلامی برنامه می سازند وهدفشان کانون خانواده های مامی باشد!لایه های زیرین خودآگاهی جامعه ی ما را هدف گرفته اند یعنی بچّه های ما ، از مهد کودک تا دانشگاه فکر کرده اند وباز می اندیشند چون ما برایشان مهّم هستیم وبه شدّت در حال برنامه ریزی وبرنامه سازی تحت تاثیرافکار شیطان پرستی و فرماسونری ،البته ما مسلمانیم وشیعه ی علی ابن ابیطالب علیهم السلام ومعتقد به قرآنی که می فرماید (اِن الباطلَ کانَ زَهوقا که باطل خود لایق نابودی ابدی است) ولی قبول هم نداریم با این باور بار بگشاییم ودست در زیر سرمان به قیلوله مان برسیم ، آقایان برنامه ساز! امسال خیلی از منازلی که برای عید دیدنی دراقصی نقاط کشور می رفتیم ویا از دوستان در نقاط مختلف سئوال می کردیم، مردم به طور تصادفی برنامه های سیمای جمهوری اسلامی را تماشا می کردند این یعنی زنگ خطر! هم برای شما برنامه سازان که به جای دیگران وظیفه ی خطیر اندیشیدن را بر عهده دارید وهم تمام اصحاب رسانه وفرهنگ این آب وخاک امّا همان مردم هم به محض پخش یک برنامه ی درست ودرمان تما ماً تلویزیون ایران را تماشا می کنند که مردم ایران بی غرض ترین مردمانند، بی خبر ترین شهروند ما هم که چند دیش بربالای پشت بام منزلش نصب شده اولین انتخابش تلویزیون ایران است به شرط اقناع سلیقه ها ، پس ما کجای کاریم و چه می کنیم ، البته همه ی انتظار را هم ازشما داشتن خود اشتباهی است بزرگ چون ماوشما می دانیم که مؤسساتی وجود دارند که بودجه ی فرهنگی آنها از صدا وسیما بیشتر است وهیچ نام ونشانی هم از خود به جای نمی گذارندکه املای نا نوشته غلط ندارد !،! امّا عاجزانه خواهش می کنم کمی بیاییم صادقانه بیاندیشیم ، به اتفاقات پیرامونمان دقیق شویم ، کجا زندگی می کنیم با چه ظرفیتی ، باچه قابلیتی ودر چه زمانه ای ودر چه کشوری ، آیا فرامین دلسوزان این آب وخاک را جدّی می گیریم ، آیا مهندسی فرهنگی را جدی گرفتیم ، آیا تولید مضاعف را بااندیشه همت کردیم ، وامروزسودای جهادی کارسازدرسرداریم ، استراتژی مادرتقابل با برخورد تمدّنهامشخص شده ! که آنها تقسیماتشان را هم بی ملاحظه اعلان کرده اند! سال 1993 میلادی بود که ساموئل پی هانینگتون استاد دانشگاه هاروارد در (مجله ی فارین افیرز ) جهان را به گروه های تمدّنی وسیع تقسیم کرده واذعان داشته بود که دشمنی میان تمدّنها از حد گذشته وبه آخرین مرحله ی تحمّل رسیده است ولی اصل جریان تعارضات کمی با مطلب آقای هانینگتون متفاوت است !بالاخره صدایم راشنید وجوابم راداد گفتم قبول باشد گفت قبول حق ، گفتم فضولی نیست اگر بپرسم این اشکها برای چیست ؟ گفت برای اینست که به سنگ مزارشان نگاه می کنیم وازکنارشان می گذریم ، این همه امواج از کنارشان می فرستیم امّا ..... به عکسهایشان نگاه می کنیم ولی بر عکسشان عمل ...... می گوییم ولایی هستیم ولی رودر روی ولی ....گفتم خواهش می کنم متوجه شدم ،پرسیدم جسارتاً می شود بپرسم شغلتان چیست ؟ گفت فکر کن پزشک یا تعمیر کار شوفاژ یا باغبان شهرداری از سئوالم خجالت کشیدم ...! انشاألله درقسمت بعدی بقیه ی دل نوشته را به سمع ونظرتان خواهم رساند /التماس دعا /حقیر بنده ی عاصی حسن راثی/ قسمت سـّوم غلامِ حـسـیـن در قسمت قبل ازقول آقای ناصر سبحانی گفتیم که غلام حسین خیلی اهل سرعت بودوبه تصادف قبل از انقلاب او اشاره کردیم که دچار شکستگی فک می شود اقای ناصرسبحانی در ادامه گفتند که قبل از عملیات رمضان بود اورا به طور تصادفی جلو مسجد دیدم بعد از حال واحوال با عجله گفت که دیدار با حضرت امام خمینی است باید زود برسم وماشین هم ندارم،من گفتم تا ستاد سپاه تو را می رسانم آنوقت ها ستاد سپاه پاسداران در خیابان پاسداران بود سویچ را ازمن گرفت وخودش نشست پشت ماشین چنان با سرعت مسیر را رانندگی کرد که من از وحشت جرأت نگاه کردن به جلورا نداشتم محکم با هردودستم داشبرت را گرفته بودم وچسبیده بودم به صندلی ،درمورد کار هم همیشه دقیقاً همین عجله را داشت در رشد وتعالی هم سرعت سرسام آوری داشت مسیر الهی را هم با همین سرعت پیش رفت وهمه ی ما را جا گذاشت . غلام حسین از بین هشت رشته ای که پذیرفته شده بود عجیب ترین را انتخاب کرد در مورد این حرکت او حرف وحدیث بسیار است امّا آقای محمود گلزاری که درآن ایّام بیشتر با غلام حسین رفت وآمد داشته اند این چنین می فرمایند که غلام حسین بیشتر می خواست که از فضای غیر مذهبی تهران دور شود والبته در محل هم نشان شده بودندغلام حسین راجب به فعالیتهای مذهبی دانشگاه ارومیه (رضاییه) تحقیق کرده بود وبراساس شنیده ها وتحقیقاتش رشته ی دامپروری دانشکده ی ارومیه را انتخاب کردنداتفاقاًدر همان مدّتی که آنجا بودند فعالیتهای مذهبی خوبی انجام دادند حتی وقتی برای من نامه نوشتند از فضای دانشکده این طور می گفتند که در دعای کمیل وندبه مرتب شرکت می کنم ببینید ما داریم راجب به سال پنجاه وچهاردرارومیه ایران زمان شاه وآن خفقان وساواک حرف می زنیم که کسی جرأت نمی کرد درمسجد محل خودش خیلی ظاهر شود بخصوص جوانها که به شدت جوانان اهل مسجدزیرذره بین بودند حالا شما در نظربگیرید یک نفرغریبه در ارومیه ی آن روز ودانشجو نه فقط درمراسم دعاها شرکت می کند بلکه شروع می کندبرای جوانترها ونوجوانان کلاس قرآن دائر کردن واحکام ونهج البلاغه وفلسفه کارکردن آقای مسعود فتورایی ازهمکلاسهای غلام حسین درارومیه چنین می گویند :اصلاً روح پر تلاطم وماجرا جوی او هیچ سنخیتی با رشته اش نداشت شاید من اوّلین کسی بودم که در دانشکده ی ارومیه با او آشنا شدم فکر می کنم در جلسات دعای کمیل وندبه بود وقتی با هم آشنا شدیم خیلی سریع وبدون مقدمه بحث راه اندازی کلاسهای قرآن واحکام رامطرح کردکه نتیجه ی این آشنایی منجر به سامان دهی جلساتی برای نوجوانان وجوانان شد آن چند ماه خیلی پر برکت بود ولی حیف که غلام حسین فقط سه ترم دردانشکده ی ارومیه دوام آورد وبه دلیل انرژی بیش از اندازه ای که برای فعالیتهای مذهبی اعتقادی وسیاسی گذاشت اورا اخراج کردند . همیشه می گفت باید ما روی اعتقاد این بچه ها کار کنیم که اگر کسی به مسائل اخلاقی واعتقادی پایبند باشد در هرشرایطی قادر به پیدا کردن راه درست از نادرست خواهد بودغلام حسین بلافاصله بعد از اخراج از دانشگاه از همانجا به سراغ خدمت سربازی رفت اصلاً اهل ازدست دادن وقت نبود تازه همان یک ماهی که به دنبال گرفتن گواهی ودفترچه ی اعزام به خدمت بود کلافه نشان می داد در دست نوشته هایش اینطور نوشته :پنجشنبه دهم شهریور سال هزارو سیصد وپنجاه وشش به سنندج رفتم ویک گواهی قبولی گرفتم برای نظام وظیفه از آن روز تا امروز که دوشنبه چهارم مهرماه می باشددوندگی می کنم وهنوز هیچ نشده ،به قول معروف رُک وراست می گویند علاف نشو امروز برو فردا بیا ، چه می توان کرد، بلاخره بعدازگذشت شش ماه اسفند سال هزارو سیصد وپنجاه وشش برای گذراندن دوره ی آموزشی خدمت نظام وظیفه به پادگان جلدیان در نقده اعزام شد وپس ازسپری کردن دوره ی آموزشی بعد از تقسیم به ایلام منتقل شد وفصل دیگری از زندگی اعتقادی وخودسازی غلام حسین آغاز گردید ،،،،، دیشب متاسفانه وضو گرفتم وآمدم روی تخت خوابیدم چند دقیقه ای به وقت مانده بودکه رفتم زیر آنکاردکه وقت بشودوضو بگیرم ،که خاک عالم برسرم خوابم برد،جداً ازلطف حضرت امام عصر(عج)به دور شدم حالا در اثرچیست خدا می داند!ولی اینجا پاک ماندن خیلی سخت ودشوار است وخیلی قاطی می شود ،وقتی از لحاظ روحی انسان خراب شداز توجه امام عصر هم دورمی شود دیگر،وقتی از خواب بیدارشدم که که یک ربع به پنج صبح مانده بودنماز مغرب را ما فی الذمه خواندم ونماز عشارا ادا بجا آوردم وقدری صبر کردم تا صبح شود ،پس از اذان نماز صبح را خواندم اینجااذان صبح ساعت پنج است امروز خیلی ناراحت کننده بود ،یک دلخوشی داشتم که اینجا نمازم قضا نشده است، البته چه نمازی یک مشت الفاظ را خواندن نمازهایم اصلاً روح ندارد وفقط ناراحت از نخواندن آن هستم، حالا یا روی عادت یا روی وجوب آن ، برای تنبیه خودم صبح تا ظهر آب نخوردم ، خیلی عصبانی بودم ولی چه فایده با این همه دبدبه وکبکبه نماز مغرب وعشا دیروز نخواندم ، جداً ای کاش نیامده بودم سربازی وچنین نمی شد ((ولی امید به بخشش حی متعال دارم)) بخشی از دست نوشته های غلام حسین درسال اوّل سربازی درست زمانی که بی بندوباری در ایران موج می زد وجشن های دوهزارو پانصدساله برگزار می شد این حال وهوای یکی از سربازان امام خمینی است . به امید توفیق مجدد خدانگهدار التماس دعا غـــــربــت دلم خوش است به گل های باغ قالی ها کــه چـــشــم باران دارم ز خشکسالی ها بــه بادحادثه بالم اگــرشکست چه باک خوشـا پــریدن با این شکسته بـالی هـا چــه غربتی است ،عزیزان من کجا رفـتـنـد ؟ تمام دور وبــرم پــر زجای خـالی ها زلال بود وروان رود رو به دریایم همین که ماندم مرداب شد زلالی ها خیال غرق شدن در نگاه ژرف توبود که دل زدیم به دریای بی خیال ها شعر: زنده یاد قیصر امین پور امروز دلمان خوش است به گل های کاغذی نه توی باغچه بلکه روی تاقچه امروز اگر باران نمی بارد باکی نیست که کفشهایمان همه پاره اند امروز اگر توان پریدن داشتی پریده ای امروز ما بایدثابت کنیم خیلی جاها(که من منم) امروز جای خالی نباید دلمان را خالی کند امروز مرداب مرداب ازماندن پرشده ایم بی خیالی اگر آخرش غرق شدن درژرفا باشد هرچند نگاهی، می ارزد حقیر بنده ی عاصی حسن راثی