الف - دزفول
سلام امروز درست شانزدهم اسفندماه سال یکهزارو سیصد ونود ویکه مرداد ماه تولد منم هست امّا این مهم نیست مهم اینه که به قول خیلی از آقایانی که سری سوخته اند ودلی میگن این دوماه مارا یاد خیلی چیزها می اندازه تیرو مرداد شما یاد چیزی نمی افتید! اصلاً مطلب مهّمی به یادتان می آید! بیشترمنظورم تو هستی ، آره خود تو که امروز موهات مدلشون عوض شده بود لباساهات هم یه طوری دیگه بودند مثل همیشه نبودی امّا بهتر از همیشه بودی ،باشد که تو همیشه خوبی، وظاهرت واسه اونایی که تورو نمی شناسند شاید مبنایی برای تحلیل غلط مهیا کنه ولی من که تو رو خوب می شناسم تو جوانی و ایرانی تو از خود منی اصلاً تو عزیز دل منی حالا به هر شکل وشمایلی که خودت رو در بیاری به روزش وموقعش بلدی چطوری خودتو نشون بدی که تومرد بِزَنگاهی راستی داشتیم از اصل قصه دور می شدیم تیر ومرداد تو رو به یاد چیزی نمیندازه؟ منتظرتم جوابمو بده بسم الله الرحمن الرحیم اینجا فقط یه راه وجود داره راه راست نمیدونم چرا ما کتابهای قانونمون رانمی خونیم تادیگر کسی نتونه به ما دروغ بگه من از امروز قصد دارم خطبه های نهج البلاغه را یکی یکی برای دوستان عزیزم دراین وبلاگ به نمایش بذارم تا دریابیم که قانون زندگی چقدر ساده و خدای مهربان چقدر بزرگ است وچقدر به فکر بندگانش از زبان چه کسی بهتر از امام اوّل اگر شما بهتری یا برتری یا حتی همسانی هم ردیفی سراغ دارید معرفی کنید فقط خواهش می کنم برای یکبار هم که شده منصفانه وبدون غرض بخوانید فکر کنید نامه ی یه دوست که مدّتها منتظرش بودید رسیده هیچ اجباری هم نیست که یکدفعه بخونید تا هرجا که حوصله داشتید ولی بخونید و بخونید به نام خداوند بخشنده ی مهربان خطبه ی یکم آغازآفرینش آسمان و... درباره آغاز آفرینش آسمان و زمین و خلقت آدم و در مورد حج سپاس خدای را که در ستودن وی گویندگان درمانند و آمارگران در شمارش نعمت های او ناتوان مانند و تلاشگران ادای حق وی نتوانند، همانکس که نه بلندای همت ها بدو در رسد و نه ژرفای فطنت ها وی را دریابد. آنکس که نه صفتش را مرزی محدودست و نه وی را نعتی موجود و نه وقتی درخور شمارش، همانکس که به توانائی خود آفریدگان را پدید آورد و برحمت خویش بادها را بگسترد و با سنگهای گران زمین لرز ه ی آنرا به مهار کشید... سرآغاز دین شناخت اوست و کمال شناختش در تصدیق (او) ست و کمال تصدیق به وی، توحید اوست و کمال توحیدش در اخلاص ورزیدن است به او و کمال اخلاص ورزیدن به او زدودن صفتهاست از وی، چرا که هر صفت غیر از موصوف است و (نیز) هر موصوف غیر از صفت. پس هر کس که خدای سبحان را به وصفی متّصِف کند، همانا وی را مقرون به قرینی کرده و آنکس که برای وی قرینی انگارد او را دو چیز پندارد و هر کس او را دو چیز شمارد قطعا به (حقیقتش) پی نبرده و هر کس بدو پی نبرد قطعا بر وی انگشت نهاده و هر کس وی را انگشت نشان کند، او را محدود ساخته و هر که وی را محدود کند، او را مشمول شمارش دانسته و هر کس گوید که وی در کجاست و بر روی چه قرار گرفته او را در چیزی گنجانیده و آنکس که گوید که او بر چه چیز قرار گرفته، دیگر جایها را از وی تهی پنداشته است. باشنده است نه نو پیدا و موجودست نه مسبوق به عدم، با هر چیزی است نه بصورت همبودی و غیر از هر چیزی است نه اینکه از آن جدا باشد. فاعل است و بی نیاز از جنبش و ابزار. بینای ازلی است بی آنکه نیاز به مشهودی از آفریده های خود داشته باشد. همواره یکتاست بی آنکه نیاز به مونسی داشته باشد که با وی آرام گیرد و از نبودن وی وحشت پذیرد. آفرینش را آغاز و به شروع آن مبادرت کرد بی آنکه در کار آن بیندیشد، یا از آزمایشی بهره برداری کند یا به جنبشی درآید یا هیجان زدگی نفس وی را به اضطراب اندازد، هر چیز را در همان هنگام که باید پرداخت و اجزای گوناگون را با همدیگر هماهنگ ساخت و غرائز هر یک را ابداع فرمود و طبایعشان را ملازم آنها گردانید و پیش از آنکه دست به آفرینش زند به حال آنها آگاه و محیط به آغاز و پایان هر یک و واقف بود به حدود و مقارنات آنها. سپس خدای سبحان گشادگی فضاها و پارگی اکناف و خلاءها ی هوائی را پدید آورد و در آن آبی موج خیز و انبوه روان ساخت و آنرا بر پشت بادی تند برنشاند، پس باد را فرمان داد تا آن آب را بازدارد و بر شدت ریزش آن چیره گردد تا از مرز خود تجاوز نکند. هوای گشاده از زیر و آب از فراز آن جهان بود. سپس خدای سبحان بادی نازا پدید آورد و آنگاه چونان انبانی چرمین که آنرا به جنبش درآورند سر آب را به سوی پایانش برد و جوشش آنرا به حالت آرامش درآورد تا آنکه کوهها برآورد و کفها بر سر پدید ساخت و جوش و خروش آنرا به آرامش مبدل گردانید، پس آن آب را در فراخنای هوا و گستره ی فضا بالا برد و از آن هفت آسمان جدا کرد که بخش زیرین آن موجی از حرکت بازداشته و بخش زرین آن سقفى محفوظ و تارکى افراخته و بى هیچ ستون برشده و بى هیچ میخ استوار مانده بود. آنگاه آسمان ها را با ستاره هاى درخشان و کوکب هاى تابان بیاراست و چراغ فروزان خورشید و ماه تابنده را در چرخى گردنده و سقفى دور زننده و لوحى چرخان به گردش درآورد. سپس میانه آن آسمانهاى زبرین را فراخ ساخت و از فرشتگان خودش انباشته فرمود ، گروهى از ایشان در حال سجده اند و به رکوع نمى پردازند و گروهى در حال رکوع مى باشند و برپا نمى ایستند و جماعتى در میان صف هائى اند که از هم پاشیده نمى شوند و گروهى بى آنکه احساس ملالت کنند خدا را به پاکى ستایند و در دیدگان ایشان خواب راه ندارد و دستخوش غفلت عقول و سستى بدنها و فراموشى نمى گردند و گروهى از آنان امینان وحى الهى و سخنگویان خدا به پیامبران اویند و پاسبانان درهاى بهشت الهى اند و بعضى از آنها پاى در زمین هاى فرودین ثابت دارند، در حالیکه گردن هاى ایشان از عرش برین و بستر آنها از اکناف عالم در گذشته است و با پایه هاى عرش چهار شانگى آنها هم آهنگى دارد، دیدگان خود را از هیبت الهى فروهشته دارند و بالها را از فروتنى فراهم گرفته اند. حجاب هاى عزت و پرده هاى قدرت میان ایشان و آنها که فروتر از آنانند کشیده شده است، از پروردگارشان با توهم تصویر صورتى رقم نمى زنند و صفات مخلوقات را بدو نسبت نمى دهند و وى را با مکان ها محدود نمى سازند و یا هیچگونه اشارتى براى همتائى قائل نیستند. صفت آفرینش آدم (علیه السلام) آنگاه خداى سبحان از شنزار زمین، خاکى نرم چه از شیرین و چه شور آن فراهم ساخت و آنرا با آب مرطوب کرد تا خالص گردید و چسبناک شد و از آن صورتى پدید آورد با اعضاء جدا از هم و بهم پیوسته و آنرا بخشکانید تا خود را بگیرد و آنرا سخت ساخت تا در زمانى معین و هنگامى لازم سفال مانند شد. و آنگاه از روح خود در او دمید تا بصورت آدمى درآمد، با ذهنى روشن و فکرى که قدرت تصرف دارد و اعضائى که در خدمت وى بود و ابزارهائى که براى او کاربرد داشت و شناختى که مایه تفکیک حق از باطل مى شد و مزه ها و بوئیدنیها و رنگها را از همدیگر مى توانست بازشناسد با همه گوناگونى رنگها و ترکیب هاى متشابه و متفاوت و سرکش و آمیزه هاى مختلف آنها، از حرارت گرفته تا سردى و رطوبت تا جمود. پس خداى سبحان امانت خود را از فرشتگان مطالبه کرد تا به پیمان خویش وفا کنند و در برابر آدم به کرنش و از سر فروتنى و تکریم درآیند . پس ایزد سبحان فرمود: (براى آدم سجده کنید، پس به جز ابلیس (همه) به سجده درافتادند) [سوره بقره، آیه 34.] جز شیطان که رشگ و غرور ورزید و بدبختى بر او چیره گردید و از اینکه خدا او را از آتش آفریده، خلق آدم خاکى را سبک پنداشت. پس خداوند به او مهلت داد چرا که وى در خور خشم بود و براى اتمام حجت آزمایش بر او مقرر گردید تا مهلت وى بسر آید و خدا نیز به وعده خود وفا کند. پس فرمود: (تو از مهلت یافتگانى، تا روز (و) وقت معلوم.) [سوره حجر، آیه 38 -37.] پس خداى سبحان آدم را در خانه اى سکونت داد که در آن هم نعمت فراخ بود و هم در کمال ایمنى و او را از ابلیس و دشمنى ابلیس برحذر داشت. اما دشمن (شیطان) به خانه آرام و همنشینى وى با نیکان رشگ ورزید و او را فریفته ساخت، تا یقین خود را به گمانى فروخت و اراده وى را به سستى کشانید و متانت وى را به بیم مبدل ساخت و دستخوش پشیمانى شد. آنگاه خداى پاک درهاى بازگشت را بر روى او گشاد و کلمه توبه و بخشایش را به وى تلقین کرد و بازگشت به بهشت را به او وعده داد و او را به دنیا که سراى آزمایش و ازدیاد نسل است فروفرستاد. و خداوند پاک از میان فرزندان آدم پیغمبرانى برگزید و از ایشان به زبان و حى پیمان گرفت، در زمانى که بیشتر آفریدگان پیمان خدا را وارونه و به حق او نادان بودند و براى وى مانندها گرفته بودند. شیاطین راه آنها را از خداشناسى زده بودند و به گمراهى کشیدند، پس پیامبران خود را برانگیخت و یکى پس از دیگرى فرستاد تا عهد خداشناسى را که در فطرت آدمى بود باز طلب کنند و نعمت از یاد رفته را باز به یاد آورند و با مدد حجت و برهان آنان را به راه آورند و گنجینه هاى دانش پنهانى را برون آرند و راز هستى را در دیدگانشان بنمایند. چه از آسمانى که فراز سر ایشان است و چه گهواره اى که در زیر پایشان گسترده و چه از انواع معیشت ها که زنده شان مى دارد و اجل هائى که نابودشان مى کند و بیمارى هائى که مایه فرسودگى آنان مى گردد و بلاهاى هولناک زمانه که پیاپى برایشان وارد مى شود و هیچگاه خداى پاک از آفریدگان خود، پیغمبر یا کتاب یا برهان قطعى یا روشى استوار را مضایقه نفرموده، پیامبرانى که با وجود شمار کم و داشتن دشمنان بسیار از رسالت وحى بازنماندند. گاه از ایشان پیامبرانى بودند که اسم پیغمبر بعد از خویش را مى دانستند و یا پیغمبران پیشین آنها را مى شناخته اند. بدینگونه قرنها سپرى و روزگار طى شد و پداران رفتند و دنیا را به فرزندان خود وانهادند، تا اینکه خداى پاک محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) را براى وفاى به وعده ى خویش و اکمال نبوت مبعوث فرمود، در حالیکه از پیغمبران پیشین پیمان گرفته بود و نشانه هایش آشکار و میلادش فرخنده بود. در آن زمان ساکنان زمین هر یک جزء مذهبى متفرق و با خواستهائى پراکنده بودند و به راههاى گوناگون مى رفتند: گروهى خدا را همتاى خلق دانسته و گروهى در نام او تصرف روا مى داشتند یا به غیر او مى پیوستند. پس پروردگار آنان را به وسیله آن پیامبر از گمراهى به راه راست راهبر شد و ایشان را از جهالت رهانید. سپس خداوند پاک دیدار خود را براى محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) برگزید و او را در جوار خویش شایسته دید و تمایلش را به سوى خود رهنمون شد و از بلاهایش رهانید. و روحش را کریمانه به سوى خویش خواند-درود بر وى و خاندان وى باد-او نیز چون پیامبران امت هاى دیرین براى شما میراثى گذاشت، زیرا که ایشان امت خود را وانگذاردند مگر به رهنمون راهى روشن و نشانه اى معین. محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) نیز کتابى را که از سوى پروردگارتان بر او فرود آمده بود، در میان شما نهاد، کتابى که احکام حلال و حرامش در آن بیان و واجب و مستحب و ناسخ و منسوخ آن روشن شده بود. معلوم داشته که چه کارهایى مباح است و کدامیک واجب یا حرام. خاص و عام چیست و در آن اندرزها و مثالهاست. مطلق و مقید و محکم و متشابه آن را آشکار ساخته. هر مجملى را تفسیر کرده و گره هر مشکلى را گشوده است. و نیز چیزهایى است که براى دانستنش پیمان گرفته شده و چیزهایى است که به نادانستنش رخصت داده شده. احکامى است که در کتاب خدا به وجوب آن فرمان داده شده و در سنت، آن حکم نسخ گشته و نیز احکامى است که در سنت به وجوب آن تاکید شده ولى در کتاب به ترک آن اجازه داده شده و نیز اعمالى است که چون زمانش فرارسد واجب و چون زمانش منقضى گردد وجوبش از میان رود. و در مورد امورى که ارتکاب آن گناه بزرگ است و خدا به کیفر آن بیم آتش دوزخ داده و امورى که ارتکاب آن گناه خرد است و مستوجب آمرزش اوست و امورى که اندک آن هم پذیرفته مى شود و هر کس اختیار دارد که بیش از آن را نیز به جاى آورد. و از این خطبه درباره ى حج خداوند حج خانه ى خود را بر شما واجب گردانید و خانه ى خود را قبله گاه مردم ساخت. مردم با شور تمام و بگونه ى ستورانى که به آبشخورى روى نهند و چون کبوترانى که به آشیانه پناه برند بدان روى نهند. خداى پاک حج را مقرر فرمود تا مردم در برابر شکوه او فروتنى نشان دهند و به عزت و شکوه او اقرار کنند. و از میان بندگان خود کسانى را برگزید تا صلاى دعوت او شنیدند و بدان پاسخ گفتند و سخن حق را تصدیق نمودند و در آنجا پاى گذاردند که پیامبرانش نهاده بودند و به آن فرشتگان همانند شدند که گرد عرشش طواف مى کنند و در این سودا که سرمایه شان عبادت اوست، سود فراوان حاصل کردند و تا به میعاد آمرزش او دست یابند بر یکدیگر پیشى جستند. خداى، سبحانه و تعالى، حج را نشانه و نشانه ى اسلام قرار داد و کعبه را حرم پناهندگان و حج را فریضتى واجب ساخت و حقش را واجب گردانید و حج را بر شما مقرر فرمود و گفت: (و براى خدا، حج آن خانه، بر عهده ى مردم است، (البته بر) کسى که بتواند به سوى آن راه یابد. و هر که کفر ورزد، یقینا (بداند) خداوند از جهانیان بى نیاز است.) [سوره ى آل عمران، آیه 97.] والسلام خطبه ی اوّل تمام دیدی چقدر ساده وخودمونی واقعا لذّت بردید نوش جونتون بسمه تعالی بــَـزم عشق نیست حاجت بـر چراغ و شـمع بَـزم عـشق را مجلـس عُـشـاق روشن بـاشــد از نـور خـــدا بـی تکـبُر خــود بیـا اینجـا حـقیقـت را نِگــر تـا کـه دَریابی و بینـی مـعـنی عـشق و صفـا چونکه دیدی دور هم بنشسته جمعی مست عشق خَـتـمِ صـلـوات است بـَـزمِ مــؤمـنـیـن بـا خــدا هـست بـرپـا زیـن مجالـس در هـمین شهـر و دیـار پیـر و بـُرنـا مـستِ عـشقِ حـق نشـسته بـی ریـا اعـتقـاد مـا هـمین بـاشـد کـه در ایـن انـجـمن مـی شـود بـی شک و شُـبـه درد بـی درمان دوا ای بَـسـا د یـدیـم و بشـنیـدیـم از اهــلِ طـریـق در چـنین محـفل فراوان گـشته حـاجـتهـا روا چـون خــدای مهـربـان مـا سـمیع است و بـصیر پـس زبـان دل گـُشا بـا او سخـن گـو بی صـدا چـونکـه فرموده دعــا کـُن مـن اجابت می کـُنم پـس تـو ای مـؤمـن نمـا بـا قلب پاکـت خود،دعا ای خــدا حـق رسـولـت خاتـم پیـغـمـبـران(ص) احـمـد ومـحـمـود ابـوالـقـاسـم محـمّـد(ص) مصطفی حـقِ جـاه و رتـبـه ی فـرزنـد بـو طالـب عـَـلـی آنکـه گـویـَنـدش بـه اَمــرت جملـه شــاهِ لا فـَـتا حـقِ فـرزنـد بـرومـندش شـَهِ ایـمـان حـَسـن سـبط اَکــبر شِبــه پیـغـمبر امــامِ مـُجـتـبـی حــقِ سـالار شهــیدان رهـنمای دیــن حـسین نـــور چـشم حـضرتِ زهــرا شهـید کـربــــلا دست ما را نـا اُمـیــد از فـیضِ درگاهـت مکُـن حاجـتِ ایـن عـاشقان را خـود نما یــارب روا قلب مـا را بیشتر بـا نـور خـــود روشـن بِــکُـن با نگـاه قدرتت دِه جـمله بـیـماران شـَفـا ای خــدا در نَـــزدِ مــردم آبـــروی مـا مـَریـز خود بکن از گنج غـیبت قرض مقروضین اَدا از کـَـرم بنـما تـو یـارب طـاعـت مـا را قـبـول دور گـردان از سـَر مـا مُسلمیـن رنـج و بَــلا در ، زِ ، رحـمت باز بنما ای خـــدا از روی خـَلق لطف واحسانت بکن در حق ((راثی)) خود عطا ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ التماس دعا نوری زحریم مرتضی آمده است باحلم و وقارمصطفی آمده است فرمان اجابت دعا دراین ماه ازیمن قدوم مجتبی آمده است یارب الحسن بحق الحسن اشف صدرالحسن بظهوره الحجه الهم استجب دعایی ودعائنا بحق الحسن میلادش مبارک باد التماس دعا غیبت چندی است که بی تاب عطش گریه ی خون می داریــم بــرگـِـردسـراییم و بـه یـادنگهش از همه کـَس بی زاریــم او آمـــــده افـســـوس کـــه مــا غـیـبـت کــبـری داریـــم ای دل بنــما رَه کــه سـَـر وجــان بـه فــدایـش سـازیــم ــــــــــــــــــــــــــــ بسمه تعالی مناجات یـــارب بــــه درگـَـه تـــو شــدم از رَهِ نــیـــاز آن دَرب رحـمـتـت بـِنـمــا روی مـَن تــــو بــــاز فـَـرمـــوده ای خــــدا تــو خـودت اَسـتـَجِـب لـَکـُم شـرمــَنـده ام چـگونـه گـُشـایـم زبـان بـــــه راز بـیـچـاره گـشـتـه ایــم خــُـــــدایــــــا تـــوجـهـی بـرمـا نـمـا که نیـست بـه غـیـر از تــو چـاره سـاز از فــَر طِ مَعـصـیـَت هـمه هـستیـم در نـَشـیـب ای رهــنمـا بــه مـا تـو نـشـان ده رهِ فـــَراز عــادت شــده اطاعـت اَمـــرَت بــرای خــَلق هــمچــون عـلـی نـخـوانــده خـدایـا کسـی نـماز کِـی کَــــرده ای خــُــدا ز خـودت بـنده نــا اُمـیـد بـر در گـَهـت کـسی کـه کُـنـد دسـت خـود دراز (راثی) هـَـر آنـچـه بــوده قـنــــاعـت نـمـوده اسـت جـُــز ایـن نـکـرده در هـمـه عـُــمــرش خـیـــالِ آز ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ التماس دعا خوش است عشق زیباست چه زیباست خوش است مثل هــرآنه ی دیدار که با یار خوش است مهر وماه وشب وسرما سپیدار خوش است پیچکی را که طنابیده بـه فــردا خوش است دل چه غوغاست پراز راز چودریا خوش است لحظه ی وصل هزار قطره ی مواج خوش است دست می یازم و در آنطرف پشت زمــان شاخه ای برگ گـُلی قاصدکی ناز خوش است برف با ناز وادا شرجی وصــد شو ر و نــوا اشک باران نگاه رفتن بی راه خوش است چشم زیبا دل خونین خوشی در رویا رنگ در رنگ صفا بارقه ای از گُل لبخند خوش است ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ امیدوارم که گل لبخند بر روی لبان همه ی مردم مسلمان بخصوص هموطنان عزیزم جاودانه باشد التماس دعا بسمه تعالی بوی گـُـل امـشـب بــه مُـسـلـمـیـن هـــمـه پیـک خـُـدا رسـیـد بــر گــوش دل نــوای خـــوش آشــنـا رســید بـا نـَغــمـه گــفـت مـُـژده کــه آمـــد بـهـار دیـن فـصـلِ ســرور و شــادی اَهــلِ صـفـا رســید اَنــدر بـَسـیـط گـُلـشـن بـــاغ مـُحَـمّــد ی (ص) دیـگــر گـُلـی مُکــمـِل حـُسـُن عـــُـلا رســیـد ایـنک ز شـوق شـیـعـه، تـوصـلـوات گـو کـه چــون روز ولــــادت حَــســنِ مـُجـتـَبـی رســـیـد ایــن مـــوهـبـت ز نـَــزد خـــــدا و نَـبـی کـــنـون خـورشـیــد دیـن ز فـاطـمـه(س) ومـرتــضـی رســـیـد در نـیــمـه ی صـیــام کـــه مــاهِ خــــدا سـتـی بـــر شـیـعــیـان امـــام و شــَـهِ مـُـقــتـَـدا رسـیــد لـطــف و کــَـرم ز جـانـِب خــَلــّاق لـــا یــَـزال بـِنـگـر چـِه سـان کـه بـر هـمـه ی مـا سـوا رسـیــد از بـَهـر ایــن تــولــّـد مـسعــود پـُـر ز فــیـض عــالــم بــه اوج فَــــّر و شـکــوه وجــَلا رسیــد جِـن و مــلـک بــه گـفـتـن صـلوات و تَهـنـیـت آوایـشــان ز سـطـح زمـیـن تــا سـَـما رســـیـد آمـــد نـــدا ز عــالــم لــا هـــوت ایـنـچـنـیـن سـر گـشته گـان به هـوش کـه مـشکـل گـُشـا رســیـد پـیـغـام خــــوش دهــیـد مــریـضـانِ عـشـق را کــَـز بـَهـرتـان طـبـیـب زِ دارُالــشـفـا رســـیـد (راثی) چـو هـسـت شـعـر تــو در وصـف مـُجـتـبی از نـــام او نَـسـیـم بـهـشـتـی بــه مــا رســـیـد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ التماس دعا میلاد امام دوّم شیعیان وکریم اهل بیت سرور جوانان بهشت بر تمام رهروان ودوستداران ولایت مبارک باد 1- از حضرت امام حسن علیه السلام پرسیده شد که بردباری یعنی چه؟ فرمودند: بردباری عبارت از فرو بردن خشم و اختیار خودداشتن است. (تحف العقول، ص 227) 2- از حضرت پرسیده شده بزرگواری چیست؟ فرمودند: احسان به قبیله و تبار و تحمل خسارت و جرم آنها. (تحف العقول، ص 227) 3-از امام علیه السلام پرسیده شد که جوانمردی یعنی چه؟ فرمودند:جوانمردی عبارت است از حراست دین، و عزت نفس، و بانرمش برخورد نمودن و بررسی عملکرد خویش، و پرداخت حقوق و دوستی نمودن با مردم. (تحف العقول، ص 227) 4- از امام حسن علیه السلام معنای کرامت و بزرگ منشی را پرسیدند؟فرمودند: بخشش پیش از خواهش و اطعام در هنگام قحطی. 5- امام علیه السلام فرمودند: «ای بندگان خدا» بدانید که خداوند شما رابیهوده نیافریده است، و بحال خود رها ننموده، مدت عمرتان را نوشته، و روزی شما را بینتان قسمت کرده تا هر خردمندی قدر و ارزش خود را بداند و بفهمد جز آنچه مقدر شده هرگز به او نمی رسد. (تحف العقول، ص 234) 6- امام مجتبی علیه السلام فرموده است: به تحقیق خداوند روزی شما رابر عهده گرفته است، و شما را برای بندگی فراغت بخشیده و به شکرگزاری تشویق نموده است و نماز را بر شما واجب فرموده و به پرهیزکاری توصیه فرموده است. (تحف العقول، ص 234) 8- امام مجتبی علیه السلام فرمود: هیچ قومی مشورت نکرد مگر اینکه به ترقی و تکامل راه یافت. (تحف العقول، ص 236) 9- امام حسن علیه السلام: در تفسیر آیه شریفه «وقفوهم انهم مسئولون » فرموده اند: به تحقیق «روز قیامت » هیچ بنده ای قدم از قدم برنمی دارد مگر اینکه نسبت به چهار چیز مورد بازجوئی و پرسش قرار می گیرد: 1- از جوانی اش که در چه راهی مصرف نموده. 2- و از عمرش که در چه کاری آنرا بکار گرفته. 3- و از ثروتش که چگونه جمع و در چه راهی مصرف نموده. 4- و از دوستی ما اهلبیت و خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم. (بحار، ج 44، ص 13-12) 10- جدم رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: اگر از بنی امیه «در روی زمین احدی نماند جز پیرزن فرتوت و ناتوانی، همان دین خدا را به مسیر نادرستی خواهد کشاند. (بحار، ج 44، ص 43) 11- امام حسن علیه السلام فرمود: چنان برای دنیایت تلاش کن که گویاهمیشه زنده ای، و چنان برای آخرتت تلاش کن که گوئی فردامرگت فرا می رسد. (الحیاة، ج 4، ص 62) 12- راوی می گوید: امام حسن علیه السلام زمانی که نماز را برپا می داشتندزیباترین لباس را می پوشیدند، به حضرت عرض شد، ای پسررسول خدا چرا به هنگام نماز اینگونه لباس می پوشی؟حضرت فرمودند: به تحقیق خدا زیبا است و زیبائی را دوست می دارد. پس خود را برای پروردگارم می آرایم، چنانچه می فرماید: «به هنگام نماز و حضور در مساجد لباس زیبای خود را بپوشید» پس دوست دارم که بهترین لباسم را بپوشم. (الحیاة، ج 5، ص 66) 13- امام حسن علیه السلام فرمود: زیرکترین زیرکها فرد با تقوا است احمق ترین احمقها شخص فاجر و فاسق است. (الحیاة ج 1، ص 203) 14- امام فرمودند: جایگاههای دانش و چراغهای درخشان هدایت باشید زیرا روشنی روز بعضی از بعضی دیگرش بیشتر است. (کافی، ج 1، ص 301) 15- امام حسن علیه السلام فرموده است: از میان شیعیان ما علمائی بپامی خیزند که ایستادگی افراد ضعیف از دوستان ما و آنها که ولایت ما را پذیرا شده اند به واسطه آنها است و از تاجی که برسر دارند نور می درخشد. (محجة البیضاء، ج 1، ص 33) 16- امام حسن علیه السلام زمانی که وضویش پایان می پذیرفت رنگ مبارکش تغییر می نمود. در این باره از حضرت پرسیده شده «چرا رنگ شما تغییر می نماید؟» فرمودند: کسی که می خواهدوارد بارگاه «خداوند متعال » گردد سزاوار است رنگش تغییرنماید. 17- مردی از حضرت موعظه خواست، حضرت فرمودند: آماده سفر آخرت شو و زاد وتوشه آنرا پیش از رسیدن مرگ فراهم نما. (منتهی الآمال، ج 1، ص 436) 18- امام حسن علیه السلام فرمود: هان ای مردم، به تحقیق کسی که برای خدا پند دهد و سخن خدا را راهنمای خود قرار دهد به راهی پایدار رهنمون شود و خداوند او را به رشد موفق سازد. (تحف العقول،ص 227) 19- امام حسن علیه السلام فرمود: بین حق و باطل به اندازه چهار انگشت فاصله است، آنچه با چشم ببینی حق است و چه بسا که باطل زیادی را با گوش بشنوی. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 105) 20- از حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام پرسیده شد زهد چیست؟فرمودند: میل به پرهیزگاری و بی میلی نسبت به دنیا. بازپرسیده شد که حلم چیست؟ فرمودند: خشم را فرو بردن ومالک خود شدن. باز پرسیده شد که سداد چیست؟ فرمودند: بدی را به وسیله خوبی برطرف نمودن. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 106) 21- امام حسن علیه السلام به یکی از فرزندانشان فرمودند: ای پسرم بااحدی برادری مکن تا آنکه بدانی کجاها می رود و از کجاهامی آید، و چون از حالش خوب آگاه شدی و رفتارش راپسندیدی با او برادری کن. به شرط اینکه رفتارت براساس چشم پوشی از لغزش و همراهی در سختی باشد. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 108- تحف العقول، ص 236) 22- امام حسن علیه السلام فرمودند: همانا بیناترین چشم ها آن است که درطریق خیر نفوذ کند، و شنواترین گوش ها آنست که پذیرنده ترباشد و سالم ترین دلها آن است که از شبهه پاک باشد. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 111) 23- امام حسن علیه السلام فرمودند: خردمند کسی است که وقتی از او پندخواستند خیانت نکند. (تحف العقول،مترجم،ص 239) 25- امام حسن علیه السلام فرمود: نابودی مردم در سه چیز است: 1- بزرگ نمائی 2- افزون خواهی بسیار 3- حسد و رشک بردن. بزرگ نمائی که به وسیله آن دین نابود می گردد و به واسطه آن شیطان ملعون رانده درگاه خدا شد و حرص که به خاطر آن آدم از بهشت خارج شد، و رشک که سررشته همه بدی است و به واسطه آن قابیل هابیل را کشت. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 113) 26- امام حسن علیه السلام فرمود: شما را به پرهیزگاری و ترس از خدا وادامه تفکر و اندیشه سفارش می کنم زیرا تفکر و اندیشه سرچشمه همه خوبیها است.(از هر معصوم چهل حدیث، ص 114) 27- امام حسن علیه السلام فرمود: شستن دستها پیش از غذا فقر رامی زداید و بعد از آن اندوه را برطرف می سازد. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 114) 28- امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود: چنان با مردم رفتار نما که دوست داری باتورفتارکنند. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 114) 29- کسی که عقل ندارد ادب ندارد، و کسی که همت نداردجوانمردی ندارد و کسی که حیا ندارد دین ندارد. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 115) 30- امام حسن علیه السلام فرمود: دانشت را به مردم بیاموز، و خود نیزدانش دیگران را فراگیر. (چهل حدیث از هر معصوم، ص 116) 31- امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود: هیچ بی نیازی برتر از عقل نیست و هیچ نیازمندی هم مثل نادانی نیست و هیچ وحشتی بدتر ازخودپسندی نیست، وهیچ عیشی لذت بخشترازاخلاق نیکونیست. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 116) 32- امام حسن علیه السلام فرمود: علم را با نوشتن مهار کنید. 33- امام حسن علیه السلام فرمود:هرکس قبل ازسلام سخن گفت جوابش ندهید. (چهل حدیث از هر معصوم، ص 117) 34- دانش را فراگیرید و اگر توان حفظش را ندارید بنویسید و درخانه هایتان نگهداری نمائید. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 118) 35- امام حسن علیه السلام فرمود: آغاز نمودن به بذل و بخشش پیش ازدرخواست و تقاضا، از بزرگترین شرافت و بزرگی است.(از هر معصوم چهل حدیث، ص 117) 36- امام حسن علیه السلام فرمود: کسی که خدا را بندگی نماید، خداوند هم همه چیز را فرمانبردار او گرداند. (از هر معصوم چهل حدیث، ص 118) 37- امام حسن علیه السلام فرمود: کسی که در دلش جز خوشنودی خداخطورنکند، چون دعاکندمن ضامنم که دعایش مستجاب گردد.(از هر معصوم چهل حدیث، ص 118) 38- از حضرت امام مجتبی علیه السلام پرسیده شد نیرومندی چیست؟فرمودند: دفاع از پناهنده، و پایداری در نبرد، و ایستادگی هنگام سختی.(تحف العقول، ص 227) 39- ازحضرت پرسیده شدفقر چیست؟ فرمودند: آزمندی به هر چیزی. (تحف العقول، ص 228) 40- از امام مجتبی معنای غنا پرسیده شد، فرمود: خوشنود بودن انسان به مقداری که خدا روزی او نموده هر چند کم باشد. (تحف العقول، ص 228) امام حسن علیه السلام فرمود: دانشت را به مردم بیاموز، و خود نیزدانش دیگران را فراگیر التماس دعا
تبلیغات برنامه ریزی شده اماراتیها در حالی با ادعاهای بی اساس وزیر خارجه کوچک اماراتی با نام عبدالله بن زاید و موضع گیر ی علیه بازدید رییس جمهور ایران از جزیره ابوموسی کلید خورده که پیشتر همین فرد در سخنانی بی شرمانه و گستاخانه ایران را با اسرائیل مقایسه کرده و گفته بود همان گونه که اسراییل سرزمینهای عربی را اشغال کرده ایران هم جزایر سه گانه به زعم او عربی!!! را اشغال نموده است!!. این در حالی است که به رغم سکوت بی معنای رسانههای همگانی ایران که به این تهدید آشکار به تمامیت ارضی ایران زمین بی توجهی نابخشودنی روا داشتهاند، ملت ایران در انتظار پاسخ شایسته و قاطع دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی به یاوه گوییهای این شیخ نشین کوچک خلیج فارس از طریق ادعای مالکیت ایران بر استان جلفاوه (امارات کنونی) هستند.
ادعاهای ارضی علیه تمامیت ارضی ایران در طول سالهای بیرون افتادن یک به یک کشورهای ذره بینی عربی از دامن استعمار انگلیس همواره وجود داشته که تغییر و جعل نام ساختگی برای خلیج فارس، ادعای مالکیت بر اروند رود و خوزستان از مهم ترین این ادعاها بوده است. این ادعاهای نژادپرستانه و متعصبانه عربی حتی به جنگی ویرانگر و هشت ساله از سوی صدام علیه ایران و ایرانی انجامید که با حمایت قاطبه کشورهای عربی همراه بود...
اما پرسش ایرانیان میهن دوست این است که چرا تکرار ادعاهای امارات علیه ایران از سوی دستگاه سیاست خارجی ایران، پاسخ شایسته و قاطعی نگرفته تا آن جا که امارات به بهانه بازدید رییس جمهور ایران از جزیره ابوموسی به عنوان بخشی از خاک پاک ایران دست به کار شده تا دستگاه دیپلماسی ایران را دیگر بار در موضع انفعال قرار دهد. این گونه بود که امارات سفیر خود را از تهران فراخوانده و حتی بازی دوستانه تیم ملی فوتبال ایران و امارات را لغو کرده است!!.
با این حال در این سکوت تحیرانگیز رسانه ای، بسیاری از ایران دوستان داخل و خارج از کشور، اعتراض خود را به ادعاهای تجاوز کارانه امارات به شکلهای گوناگون ابراز داشتهاند.
حال مروری بر تعلق تاریخی جزایر و بنادر شمال و جنوب خلیج فارس(یعنی حتی تمامی قلمرو کنونی امارات) به ایران برای یاد آوری حدود و ثقور تاریخی قلمرو ایران برا ی افکار عمومی و رسانهای ایران بسیار ضروری و اجتناب ناپذیر است.
جغرافیای جزایر همیشه ایرانی ابوموسی و تنب بزرگ و تنب کوچک
جزیره ابوموسى با وسعت 12 کیلومتر مربع، تنب بزرگ با 11 کیلومتر مربع و تنب کوچک با 2 کیلومتر مربع مساحت همراه با سایر جزایر ایرانى خلیج فارس، دنباله چین خوردگى هاى زاگرس در آبهای کرانهای ایران محسوب مى شود.
جزیره ابوموسى یکى از 14 جزیره استان هرمزگان و نزدیکترین و پهنه خشکى از خاک ایران به خط استوا است که در فاصله 222 کیلومترى بندرعباس و 75 کیلومترى بندر لنگه واقع است.
نام جزیره ابوموسى به شکلهای مختلف در تاریخ ایران به کار گرفته شده است که از آن جمله مى توان به ابوموسا، غضنفر، بوم موسى - بوموف، بابا موسى، و گپ سبزو اشاره کرد.
این جزیره با طول و عرض حدود 5/ 4 کیلومتر به عنوان یکى از مراکز صدور نفت خام کشور با ظرفیتى قابل توجه محسوب مى شود. به دلیل نبود آب شیرین و اراضى مناسب کشاورزى بیشتر مردم ابوموسى ماهیگیرند. در این جزیره، معدن خاک سرخ نیز وجود دارد.
جزیره تنب بزرگ به مساحت بیش از 10 کیلومتر در فاصله 14 مایل دریایى از جنوب غربى جزیره قشم واقع شده است.
جزیره تنب کوچک یا تنب مار، مثلث شکل و در 6 مایلى غرب جزیره تنب بزرگ قرار دارد. فاصله آن تا مرکز استان از طریق دریا حدود 105 مایل دریایى و مساحت آن حدود 2 کیلومتر مربع است. این جزیره غیرمسکونى بوده و زیستگاه خزندگان به ویژه مارها است.
بسمه تعالی
چهل حدیث از امام حسن
مجتبی علیه السلام