سفارش تبلیغ
صبا ویژن

الف - دزفول

بسم الله الرحمن الرحیم
برداشت از خبرگزاری تابناک
دکتر حسین علایی
 
تاریخ انتشار: 21 بهمن 1390 - 19:42
هنوز چند روزی از فقدان غم انگیز رزمنده دلاور سردار احمد سیاف زاده نگذشته بود که حجت الاسلام والمسلمین مهدی بهداروند در تماسی خبر درگذشت حزن انگیز دوست عزیزمان سردار احمد سوداگر را بر اثر عارضه قلبی در روز ولادت با سعادت پیامبر رحمت(ص) و امام جعفر صادق(ع) اطلاع داد. در روز جمعه 21 بهمن، در حالی که سرمست از شیرینی فرا رسیدن سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و بازخوانی حماسه آفرینی های عملیات والفجر 8 بودیم، دریافت این خبر سایه سنگینی از اندوه را بر وجودمان چیره ساخت.
سردار احمد سوداگر یکی از مؤثرترین و خوشنام ترین رزمندگان و سلحشوران دزفول در دوران دفاع مقدس بود. او که در سالهای اولیه جنگ به شناسایی مواضع ارتش متجاوز بعثی در جبهه های جنوب می پرداخت نقش موفقی را در شناخت درست دشمن در منطقه عملیاتی فتح المبین و بیت المقدس داشت. اطلاعاتی که او از منطقه عملیاتی فتح المبین و شناخت جغرافیای نظامی این منطقه به دست آورد، راهگشای تهاجم رزمندگان اسلام از محور رقابیه و استفاده از تنگه زلیجان برای حمله به عقبه ارتش عراق در این ناحیه بود.
سردار سوداگر در تمام دوران جنگ به شناخت و مطالعه بر روی استعداد و توانایی ها و نحوه آرایش ارتش متجاوز عراق مشغول بود. او یکی از کسانی بود که تشکیلات اطلاعات عملیات سپاه را بسیار غنا بخشید. در حین عملیات ها، او و افرادش جلودار و راهنمای نیروهای رزمنده برای رسیدن یگان ها به اهداف تعیین شده شان در هر عملیات بودند. احمد در دوران جنگ بارها مجروح شد و یک پای خود را در حین شناسایی های عملیات فتح المبین در سال 1360 در راه خدا از دست داد و از جانبازان پرافتخار دوران جنگ تحمیلی شد. سردار سوداگر در دوران جنگ شاهد شهادت بسیاری از دوستانش بود و پس از جنگ نیز مصیبت های زیادی را متحمل شد. او فرزند جوان خود را در تصادفی از دست داد و مصداق آیه "و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله والله رئوف بالعباد" بود(سوره بقره/ آیه 207). زیباترین خاطره ای که همیشه احمد سوداگر برای ما نقل می کرد دیدارش با حضرت امام خمینی بود که با همان خلوص دوران جنگ، دست امام را گرفته بود و آنچنان غرق در صفا و جاذبه امام شده بود که دست ایشان را می فشرد و آنرا رها نمی کرد. 
در عملیات والفجر 8 که منجر به فتح فاو شد، سوداگر تلاش زیادی در سازماندهی شناسایی های مورد نیاز این عملیات در محدوده قرارگاه کربلا انجام داد. او که به خوبی از اهمیت این عملیات باخبر بود تمام ظرفیت فکری و سازمانی خود را برای بررسی وضعیت رودخانه اروند و نیز چگونگی عبور از این رودخانه و نفوذ به عمق مواضع ارتش دشمن بکار گرفت. 
پس از جنگ، احمد سوداگر که از سرداران خوش فکر و روشن بین و فهیم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود وظیفه خود را ثبت تجارب و درس های دوران دفاع مقدس می دید. گرچه او مدتی را در سمت فرماندهی لشکرهای 25 کربلا و 27 محمد رسول الله(ص) سپری کرد، اما در سالهای اخیر با بر عهده گرفتن مسئولیت "پژوهشگاه دفاع مقدس" سعی می کرد تا معارف دوران جنگ را برای نسل های آینده تدوین و ارائه نماید. او در این ایام موفق شد تا با کمک وزارت علوم، درس "آشنایی با دفاع مقدس" را به عنوان یکی از درسهای اختیاری دانشجویان در دوره کارشناسی دانشگاه ها به تصویب برساند. اولین دانشگاهی که با او در ارائه این درس برای دانشجویان همکاری صمیمانه ای داشت، دانشگاه آزاد اسلامی بود. البته اخیراً در دانشگاه های دولتی نیز درس آشنایی با دفاع مقدس با همت وی ارائه می گردید. در طی چند سال گذشته، سوداگر با به کار گیری ظرفیت های پژوهشگاه دفاع مقدس، اساتید جنگ دیده را با برگزاری کلاس هایی برای تدریس آماده می کرد. او خود یکی از اساتیدی بود که بعضی از عملیات ها را برای اساتید دانشگاه تدریس می کرد و در سالهای گذشته در جریان تدریس در بسیاری از این کلاس ها از نزدیک با تلاش های وی آشنا بودم. شاید این تلاش ها از ماندگارترین اقدامات وی در حفظ حماسه های دفاع مقدس در اوضاع کنونی باشد. سردار سوداگر به دنبال آن بود تا در تمام رشته های دانشگاهی تجربیات تخصصی دوران جنگ مانند تجربیات مهندسی، پزشکی و ... را تحت عنوان "درسهای تخصصی جنگ" راه اندازی نماید.
سوداگر توفیق آنرا داشت تا بخشی از خاطرات خود در دوران جنگ را تحت عنوان "جاده سربی" با همت حجت الاسلام بهداروند تدوین نماید که تاکنون این کتاب بارها به چاپ رسیده است. گفته می شود که خاطرات روزانه وی نیز در دست چاپ قرار دارد. گرچه رفتن سوداگر ضایعه بزرگی برای پیشکسوتان دوران دفاع مقدس و رزمندگانی است که او را از نزدیک میشناختند ولی برای او که تمام دوران زندگی و حیات خود را در شوق به لقاء الله و پیوستن به یاران شهیدش سپری کرده بود، گذار از دنیای فانی و وصال معبود و استقرار در سرای باقی، توفنا مع الابرار است. 
فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
خوابم پرید و خاطره ها در گـلو شکست
تا آمـــدم که با تو خداحافظـــــی کنم
بغضم امان نداد و خدا... در گلو شکست

نوشته شده در شنبه 90/11/22ساعت 6:0 عصر توسط حسن راثی| نظرات ( ) |

تبدیل تاریخ