سفارش تبلیغ
صبا ویژن

الف - دزفول

بسمه تعالی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

خطبه ی پانزدهم (در برگرداندن بیت المال )

 

درباره ى زمینهایى که عثمان در زمان خلافت خود به این و آن داده بود و امام (علیه السلام)

 

آنها را به مسلمانان بازگردانید.

 

به خدا قسم، اگر چیزى را که عثمان بخشیده، نزد کسى بیابم، آن را به صاحبش بازمى

 

گردانم، هر چند، صداق زنان یا بهاى کنیزکان شده باشد. که در عدالت گشایش است و آنکه از

 

عدالت به تنگ آید از جورى که بر او رود بیشتر به ستوه آید.

 

 

 

خطبه ی شانزدهم-(به هنگام بیعت در مدینه )

 

آنچه مى گویم بر عهده ى من است و من خود ضامن آنم.

 

 

آن کس که حوادث عبرت آموز روزگار را به چشم ببیند و از آن پند پذیرد، پرهیزگاریش او را از آلوده شدن به کارهاى شبهه ناک بازمى دارد. هوشیار باشید که بار دیگر چون روزگارى که

 

خداوند پیامبرتان را برانگیخت، در معرض آزمایش واقع شده اید. سوگند به کسى که (محمّد) را به حق گسیل داشته، هر آینه با همدیگر درآمیخته و غربال مى شوید تا صالح از فاسد جدا

 

گردد. یا همانند دانه هایى که در دیگ مى ریزند، تا چون به جوش آید، زیروزبر شوند.

 

پس ذلیل ترین شما بالاترین شما شود و بالاترینتان، پست ترینتان. واپس ماندگانتان پیش افتند و پیشى گرفتگانتان واپس رانده شوند. به خدا سوگند، که هیچ سخنى را پنهان نداشته و دروغ

 

نگفته ام که من از چنین مقامى و چنین روزى آگاه شده بودم. بدانید که خطاکاریها همانند توسنان سرکش اند که خطاکاران را بر آنها سوار کرده اند. آن اسبان لگام گسیخته به ناگاه مى

 

تازند و سواران خود را در آتش دوزخ سرنگون مى کنند. و بدانید که پرهیزگاریها همانند اسبان رام و اصیل اند که پرهیزگاران را بر آنها سوار کرده و لگام ها به دست سواران داده اند و آن

 

اسبان، سواران خود را به بهشت درآورند. حقى است و باطلى. گروهى هواداران حق اند و گروهى پیروان باطل. اگر پیروان باطل سرورى یابند چه شگفت؟ که از روزگاران دیرین شیوه

 

چنین بوده است و اگر شمار هواداران حق اندک است، بسا، روزگارى رسد که افزون گردد،

 

ولى کم اتفّاق مى افتد که آنچه پشت کرده، بار دیگر روى نماید.

 

 

مى گویم: بخش آخر این سخن به پایه اى از زیبایى رسیده که هیچ کلامى بدان پایه نتواند رسید. آنکه در آن بنگرد تا محاسن آن بشناسد، بیش از آنکه بر فراست خود ببالد شگفت زده

 

خواهد شد. با توصیفى که از آن کردیم، در آن فصاحتى است، افزون که نه هیچ زبانى را یاراى

 

بیان آن است و نه هیچ انسانى را در آن عرصه توان گام نهادن. این ادعاى مرا جز کسى که در

 

این صناعت حظى وافر داشته باشد و در این عرصه خود، تاخت و تازى کرده کسى درنیابد و

 

جز خردمندان آن را درنیابند.

 

 

و هم از این خطبه

 

 

(اقسام مردمان)

 

همواره دل مشغول دارد آنکه بهشت و دوزخ را در برابر خود بیند. مردمانى اند کوشنده و دونده، اینان رهایى یافتند. مردمى هستند طالب حق، ولى آهسته کارند. اینان را نیز امید رهایى است و مردمى هستند، که در کارها قصور و کوتاهى مى کنند، اینان در آتش دوزخ سرنگون گردند. اگر به دست راست روى نهى به گمراهى افتاده اى و اگر به دست چپ گرایى، باز هم به گمراهى افتاده اى. پس راه میانه را در پیش گیر که رهایى در همان است.

 

 

قرآن کتاب ماندگار الهى و نشانه هاى نبوت بر آن قرار گرفته و مسیر حرکت سنت است و

 

سرانجام نیکو بدان بازگردد. هر کس که ادعا کند، هلاک شود و هر که

 

دروغ بندد به مقصود نرسد و هر که با حق ستیزد، خود تباه شود. نادان را در نادانى همین

 

بس که اندازه ى خویش نمى شناسد. ستونى که بر بنیان تقوا استوار گردد هرگز فرونریزد و کشته اى که به آب تقوا سیراب گردد، تشنه نماند. در خانه هاى خود آرام گیرید و با یکدیگر راه آشتى سپارید. از گناهان خود توبه کنید. هیچ ستاینده اى جز پروردگارش را نستاید و هیچ نکوهشگرى نباید جز خود را نکوهش کند.

 

یاعلی


نوشته شده در شنبه 91/5/28ساعت 8:15 صبح توسط حسن راثی| نظرات ( ) |

بسمه تعالی

 

اعدام به اختیار (قسمت آخر)

 

داشتم می شنیدم که دکتر چه می گفت ولی قدرت وتوان این را نداشتم که بگویم آقای دکتر

 

عملم کنید من راضیم ،کاملاً می شنیدم امّا دیگه هیچ جایی را نمی دیدم آخرین مطلبی که

 

یادم مانده وبدلیل لمس بدنم بهتر در ذهنم هست حرف و نگرانی آقای دکتر بود

 

که کماکان دنبال راه چاره ای برای حل مشکل امضا ی همراه مریض بود ،

 

لازم به یادآوری است در آن گیر ودار جنگ ، پزشکی اینقدر قانون مدار باشد واقعاً جای تشکر

 

دارد امّا وضعیت من وضعیتی خاص بود که بالاخره

 

یکی از پرستاران به آقای دکتر گفت از انگشت خود مجروح استفاده کنیدانگشتانش که سالمند

 

و طبعاً آقای دکتر هم قبول کردند چون دقیقاً حس کردم که انگشتم را کسی در استامپ فرو

 

کرد وبه زیر کا غذی زدند وبالاخره مرا به اتاق عمل بردند

 

یک روز بعد من به هوش آمدم وفقط با یک چشمم تا حدودی می دیدم ، ولی نگاههای دیگران

 

به من طور دیگری بود که من چرایش را متوجه نمی شدم شاید به دلیل شکل وشمایل عجیب

 

وغریبم بود و فردای هما ن روز مرا به تبریز اعزام کردند عکسهای آن دوره واقعاً وحشتناکند

 

در بیمارستان تبریز به یاری خداوند سبحان مجدداً قادر به حرف زدن شدم وتکلم این حقیر آغاز

 

شد در بیمارستان کرمانشاه آن پزشک متعهد وقانون مدار سختگیر گلوله ای که به زیر قلبم

 

خورده بود ویکی از سوراخ های ریه ام را موجب شده بود بیرون آورده ومابقی سوراخ های

 

ریه ام را نیز بخیه ودرمان کرده بودند امّا یک میهمان ویژه به بدنم اضافه شده بود وآن چیزی

 

نبود جز یک شیشه ی بزرگ ودوشیلنگ متصل به آن که یکی خون را ازریه بیرون می آورد

 

ودیگری هوا را ،درضمن نباید این شیشه پـٌــر از خون برگشتی از ریه یا به هر دلیلی دچار

 

ترک و شکستگی می شد یعنی در حقیقت شیشه ی عمر م را به دست خودم سپرده بودند

 

به هر حال من به همراه سه تن دیگر از برادران مجروح در یکی از اتاق های بیمارستان تبریز بودیم ولی

 

متاسفانه هیچ کس کاری به ما نداشت وحتی پانسمانهای ما را تعویض نمی کردند ودلیلش را

 

هم ما نمی فهمیدیم وجالب اینکه هیچ کدام از ما چهار نفر قادر به پایین رفتن از تخت نبودیم و

 

وضع اتاق داشت غیر قابل تحمل می شد خودتان حدس بزنید

 

 

همان روز اوّل یک پرستاری آمدند وپرسیدند چیزی نیاز ندارید گفتم اگر ممکن است بگویید که

 

این شیشه را خالی کنند چون از نصفه گذشته است وممکن است تا فردا پر شود آن بنده خدا

 

هم گفت چشم الان به یکی از همکاران می گویم بیاید وانجام دهد ولی من سرویس منتظرم

 

است وشیفتم تمام شده امّا شما نگران نباشید آقای دکتر هم اینجا هستند

 

آنروز هیچ کس به سراغ ما نیامد وفردا هم باز خبری نشد من مجبور شدم با دستم شیلنگ

 

منتهی به شیشه را نگه دارم از طرفی خیلی هم مرا ترسانده بودند که باید با دقت از این

 

شیشه مراقبت کنی روز بعد یعنی روز سوّم همان خانم پرستار به اتاق ما آمدند وضع ما را که

 

دیدند خیلی ناراحت شدند کُلی سر وصدا کردند وخودشان شیشه ی چـِستیوپ مرا خالی

 

کردند یعنی واقعاً اگر ایشان نمی آمدند آنروز من تمام کرده بودم ، از ایشان خواهش کردم

 

که آقای دکتر را به اتاق ما بیاورند تا آن سه مجروح دیگر راهم ویزیت کنند واگر اینجا امکان

 

رسیدگی نیست ما را به جاهای دیگری اعزام کنند ،آن خواهر پرستار رفتند وآقای دکتر را

 

آوردند وخودشان از ما خدا حافظی کردند شاید باور نکنید آن دکتر بجای ویزیت طوری ما چهار

 

نفر را معاینه کرد که داد هر چهار نفرمان درآمد گفت مگر نمی بینید اینجا چه خبر است حالا

 

شکایت می کنید فکر کردید اینجا هم جبهه است که هر کاری دلتان بخواهد بکنید وما را تنها

 

گذاشت ورفت بدون هیچ گونه کار خاصی ویا حتی نسخه ای عصر آن روز روز ملاقات بود اتاق

 

ما طوری بود که انگار هیچ کس خبر نداشت ما چهار نفر اینجا هستیم من هر طوری بود از

 

روی تختم بلند شدم یک خانم مُسنی داشتند از جلو اتاق ما رَد می شدند من با هر چه قدرت

 

در توان داشتم صدایشان کردم وخدا را شکر آن خانم متوجه شدند وبه داخل اتاق ما آمدند حال

 

ما را جویا شدند و وقتی شرح ما جرا را برایشان گفتم شروع کردند به گریه واصلاً باورشان

 

نمی شد وهمان وقت رفتند وتمام پرستاران بخش را به اتاق ما آوردند که اتاق ما را تمیز کردند

 

وپانسمان آن مجروح های دیگر را عوض کردند وخلاصه رسیدگی کردند من از آن خانم خواهش

 

کردم چند شماره تلفن از من یاد داشت کند وهر کدام که جواب دادند به اطلاعشان برساند که

 

من زنده ام ودر این بیمارستان تبریز بستری آن خانم محترمه هم قبول کردند وبنده خدا به

 

تمام شماره تلفنهایی که به ایشان داده بودم زنگ زده بودند ، هنوز یک ساعت نگذشته بود که

 

از قم با بیمارستان تبریز تماس گرفتند وبرادرهایم وقتی از حال من با خبرشدند سریع حرکت

 

کردند وفردا صبح زود خودشان را به تبریز رساندند

 

از من پرسیدندچرا حال شما این طور است چرا به وضع شما رسیدگی نشده گفتم نمی دانم

 

فقط من واین برادران مجروح را از اینجا نجات دهید بروید هر طور شده کاری کنید که ما از اینجا

 

اعزام شویم یکی از برادرانم پیش ما ماندند و یکی دیگرشان

 

بدنبال کار اعزام ما رفتند ودرآن چندساعت هم رئیس بیمارستان به اتاق ما آمدند ومن به

 

ایشان گفتم کاری ندارم که ما مجروح جنگی هستیم ولی لااقل خوبه که انسانیت در شما

 

نمرده باشد این درست نیست با مجروح جنگی اینچنین برخورد بشود

 

خیلی معذرت خواهی کرد ولی ما دیگر آن دکتر را ندیدیم امّا من به برادرم گفتم هر چه هست

 

زیر سر یک چنین پزشکی است بگردید اورا پیدا کنید مشکوک به نظر می رسد

 

ما را ظهر به فرودگاه تبریز بردند برای اعزام به تهران در سالن انتظار روی برانکارد بودیم که

 

ناله وسر وصدای یکی از برادران مجروح بلندشد داد می زد که شکایت می کنم من گلوله به

 

ساق پایم اصابت کرده آنهم به ماهیچه ی پایم اینها پایم را از بالای ران قطع کرده اند ، من

 

بیشتر شک کردم !آخر مگر می شود اینجا در تبریز شهر آقا مهدی وحمید باکری بچه های

 

دلاور لشکر سی ویک عاشورا یگانی که شجاعت ودلاوری هایشان زبانزد تمام مردم این آب

 

وخاک است است این اتفاقات تلخ وباور نکردنی بیفتد واقعاً عجیب بود

 

ما یک فامیل واستادی داشتیم که ایشان معاونت اطلاعات قم بودند همان موقع برادرم را صدا

 

کردم گفتم ببین این ماجرا ها خیلی مشکوکند برو به این شماره تلفن به حاج آقا فلانی زنگ

 

بزن اوّل بگو که من مجروحم ودر تبریز هستم وبعداین ماجراها را برایشان تعریف کنید

 

اخوی بنده هم ماموریت محوله را انجام دادند ونزدیک ساعت دو بعد از ظهر بود که ما را

 

داشتند به هواپیما ی مخصوص حمل مجروحین انتقال می دادند که دو نفر از بازرسین

 

اطلاعات ونماینده ی بنیاد شهید به سراغ من آمدند وگفتند ماجرا چیست منهم کل قصه را

 

تعریف کردم وگفتم در ضمن از دیگر مجروحین هم سئوال کنید

 

بعدها که من بهبودی پیدا کردم وپیگیر ماجرا شدم متوجه شدم ، برادران اداره ی اطلاعات

 

وبنیاد شهید پیگیری کرده اند، ومتوجه می شوند این آقای دکتراز تفاله های سازمان منافقین

 

است و در پوشش پزشکی (البته واقعاً پزشک بودند) به منافقین خدمت می کردند که دستگیر

 

وبه سزای اعمال غیر انسانیش رسید یعنی تا بیمارستان من اسیر این از خدا بی خبرها بودم

 

واگر به غیر از عنایت خداوند سبحان وخانم فاطمه ی زهرا سلام الله علیه نبود معلوم نمی شد

 

چه بر سرم می آمد

 

وامّا این حقیر بینایی یک چشمم را کاملاً از دست داده بودم وچشم دیگرم هم دچار آسیب

 

شده بود این حقیررابرای ترمیم صورت وشکم هیجده مرتبه به اتاق عمل بردند وسه بار

 

هم گراف استخوانی برایم انجام دادند واقعاً ما بهترین پزشکان دنیا را داریم

 

من نگران بیناییم بودم که بار آخر دکتر چشمم گفتند شما باید یک جراحی دیگر بر روی

 

چشمتان انجام شود ولی بدنتان ضعیف شده وما از انجام این عمل فعلاً معذوریم در کمیسیون

 

هم همکاران به این نتیجه رسیده اند که شما فعلاً با همین وضع بسازید امّا

 

وقتی اصرار کردم دکتر گفت حداقل بایدششماه دیگر مراجعه کنید ونوبت زد برای بیستم دیماه

 

من روز هفدهم دیماه به پابوس خانم فاطمه ی معصومه سلام الله علیه رفتم واز ایشان شفا

 

خواستم حقیقتاً دلم شکسته بود وضع صورتم در آن سن وبا آن وضعیت ونداشتن بینایی واینکه

 

برای انجام کارهای شخصیم کسی کمکم کند آزار دهنده بود در همین فکرها بودم وداشتم با

 

حضرت درد دل می کردم

 

کسی کنارم نشست وسلام وحال واحوال کرد من تعجب کردم ایشان را نمی شناختم

 

وصدایشان هم برایم آشنا نبود گفتم مرا می شناسید گفتند مگر شما نمی خواهید چشمتان را

 

عمل کنید من اصلاً حواسم رفت به دکتر وپیش خودم گفتم شاید مرا در بیمارستان ویا مطب

 

دکتر دیده است !گفتم بله گفت شما دیگر عمل نکنید گفتم ولی من پس فردا نوبت عمل دارم

 

ایشان جواب دادند دیگر لازم نیست درضمن شما قرنیه ی چشمتان دچار پاره گی شده اگر آنرا

 

عمل کنید بعد از ترمیم نور را پخش می کند وبازهم قادر به دیدن نیستید من در تعجب و مردد

 

که ایشان خداحافظی کردند ورفتند وتازه بعد از رفتنشان عقلم دوباره به سرم برگشت که

 

یعنی چه؟ این چه اتفاقی بود که برای من افتاد؟ کسی نمی داند که من قرار است پس فردا

 

بروم برای جراحی آنهم اینجا

 

(البته کرامت اهل بیت چیز دیگری است که اهلش می فهمند ......)

 

از حرم که بیرون آمدم یقین داشتم نباید چشمم را عمل کنم امّا برای اینکه

 

خاطر جمع بشوم یعنی خاطر جمع بودم بیشتر برای تأیید این اطمینان خاطر رفتم وخدمت

 

مرحوم حضرت آیت الله بها الدین رسیدم خداوند خیلی به من لطف داشتند

 

آن بزرگوار که خداوند قرین رحمتشان کند با آن وضع مخصوصسیمای الهی ولهجه ی

 

شیرینشان وقتی ماجرا را شنیدند فرمودند صبر کنید

 

استخاره می کنم وبا تسبیح استخاره کردند ، یک تأملی فرمودند وسپس خطاب به این حقیر

 

فرمودند شما دیگر لازم نیست این چشمتان را عمل کنید بروید در پناه خداوند واهل بیت

 

انشاالله

 

من از خدمت ایشان مرخص شدم شوقی عجیب در دلم بود ولی از بیانش قاصر بودم در روز

 

بیستم دیماه به مطب پزشکم رفتم وبدون اینکه چیزی بگویم پرونده ام را به منشی دادم

 

وآقای دکتر وقتی مرا صدا زدند گفتند شما نیازی به جراحی ندارید و

 

با این قطره ای که می نویسم مشکلتان برطرف خواهد شد

 

من که گریه امانم نمی داد به ایشان عرض کردم آقای دکتر من فلانی هستم از طرف آقای

 

دکتر .... شما خودتان به من وقت

 

جراحی داده اید وناگهان آقای دکتر مثل کسی که از خواب بیدار شده باشند مدارکم را دوباره

 

شروع به بررسی کردند وبه منشی

 

دستور دادند کل پرونده ام را برایشان بیاورند وحدود نیم ساعت مطالعه کردند ونهایتاً از من

 

پرسیدند چی شده که من فقط

 

گفتم هیچی آقای دکتر برای وقت عمل آمده ام امروز بیستم دیماه است آقای دکتر گفت :

 

پسرم نمیدانم چکار کرده ای ولی قرنیه ی چشم راست شما خودش دارد جوش می خورد

 

ونیازی به جراحی ندارد چشم چپتان هم مثل سابق قادر به دیدن خواهد بود وشما هیچگونه

 

نگرانی نداشته باش فقط شش ماه دیگر وقت بگیر بیا من شما را ببینم

 

الان بیست وسه سال از آن ماجرا می گذرد ومن وآقای دکتر دوستان خوبی برای هم هستیم

 

امّا دیگر هیچ وقت نیاز به ویزیت و معاینه ی آقای دکتر پیدا نکردم

 

و به شکرانه ی خداوند رحمن قدرت چشم راستم از چشم

 

چپم به مراتب بیشتر است و هیچ گونه مشکلی ندارد چشمی که به قول آقای دکتر

 

متلاشی شده بود

 

در پناه خدا وکرامت خانم فاطمه ی زهــــــــرا سلام الله علیه یا علی

 

تا خاطره ی دیگر و رزمنده ایی دیگر خدا نگهدار

 


نوشته شده در شنبه 91/5/28ساعت 6:25 صبح توسط حسن راثی| نظرات ( ) |

بسمه تعالی

 

 

اعدام به انتخاب خودتان (قسمت دوّم)

 

در دلم داشتم خدا خدا میکردم الان می زنند که همه باهم به عقب

 

دویدند ودورشدند ومن با نوری که چشمانم را احاطه کرد به یک طرف پرت

 

شدم من حـَدفاصل درب سمت شاگردلندکروز وگلگیر جلو ایستاده بودم

 

یعنی در حقیقت کُپ کرده بودم درآن آخرین لحظات یادمه که فقط گفتم یا

 

حضرت زهرا( سلام الله علیه )چهارده هزار صلوات نذر چهارده معصوم مرا از

 

دست این آدمکشها نجات بده و با انفجاری که درست جلو من اتفاق افتاد به

 

یک طرف پرت شدم

 

نمی دانستم چی شده یعنی باورم نمی شد که هنوز زنده ام امّا وقتی که

 

آن منافقین کوردل را دوباره دیدم فهمیدم که زنده ام بازهم به خانم فاطمه ی

 

زهرا (سلام الله علیه )متوسل شدم واز مادرمان مـَدد جُستم دوباره در دلم

 

گفتم یاحضرت فاطمه ی زهرا (سلام الله علیه) چهارده هزارصلوات نذر مرا از

 

دست اینها نجات بده غافل از اینکه از نظر منافقین من دیگه کشته شده ام

 

وتوجهی به من ندارند

 

در لحظه ای که پرت شدم آنها یک نارنجک درست جلو من انداخته بودند که

 

نصف صورتم متلاشی شده بود وبدنم هم سوراخ سوراخ ولی من

 

کاملاًهشیار بودم وتمام اوضاع واحوال اطرافم را متوجه می شدم به همین

 

دلیل سعی کردم هیچ تکانی به بدنم ندهم تا منافقین متوجه زنده بودنم

 

نشوند،

 

چندساعت به همین منوال گذشت ودیگر احساس کردم کسی دور

 

وبرم نیست روبروی شهرداری اسلام آباد همان جایی که ما را متوقف کرده

 

بودند چند درخت کاج بود که من پیش خودم گفتم تا کسی نیامده خودم را

 

سینه خیز به زیر آن درختان برسانم که هم از دست اینها راحت شده باشم

 

هم اینکه زمین آنجا مرطوب است و احتمال نجات من بیشتر وهم تا حدودی

 

استتار کرده باشم تا خدا چه خواهد وچه پیش آید

 

غافل از اینکه نگهدارنده دیگری است وتو نباید وقتی خودت راسپرده ای تلاش

 

بیهوده واضافه انجام دهی با هر زحمتی بود خودم را تکان دادم وهمین تکان

 

خوردن کافی بود تا دوباره توجه منافقین که کمی دورتر از محل در سنگری

 

که من قادر به دیدنش نبودم مشغول نگهبانی بودند به من جلب شود وبه

 

طرف من بیایند وقتی در زاویه ی دید من قرارگرفتن متوجه شدم که منافقین

 

هستند ودیگر مطمئن شدم اینبار برای زدن تیرخلاصی به بالای سر م

 

آمده اند که درست از بالای سرم شروع کردند ویک رگبار به بدن من خالی

 

کردند بعد هم با یک لگد حالتم را عوض کردند این را از آنجا می گویم که

 

زاویه ی دیدم عوض شد امّا هنوز دور شدنشان را می دیدم ودیگر قادر به

 

تکان خوردن نبودم گلوله ها همه از بدنم عبور کرده بودندفقط یکی از گلوله

 

ها درست یک سانت مانده به قلبم مانده بود ولی ریه ها سوراخ سوراخ بود

 

وبه هیچ عنوان نمی توانستم حرفی یا صدایی از گلویم خارج کنم

 

 

هوا داشت تاریک می شد من هنوز در همان وضعیت روبروی شهرداری

 

اسلام آباد یکطرف ماشین ودوتن از برادران سپاه وبسیج هم یک طرف دیگر

 

ماشین افتاده بودیم البته دیگه ماشینی نبود وفقط اجساد ما سه نفربود که

 

آنجا افتاده بودیم بعد از چند ساعت دوباره سر وصدا شروع شد یا بعد از چند

 

ساعت من دوباره به هوش آمده بودم نمی دانم ولی همین را می دانم که

 

دوتن از برادران بسیج بالای سر من آمدند می گویم بسیج چون از لفظ

 

شهیددر موردمن استفاده کردند وبه دوستانشان گفتند که این سیّد است

 

ولی طفلک شهید شده من کاملاً می شنیدم به همین دلیل تمام قدرتم را

 

جمع کردم که یک صدایی از گلویم بیرون دهم وبه آنهابفهمانم که من زنده ام

 

امّا به دلیل سوراخ هایی که در ریه ام پدید آمده بود نمیتوانستم وخروج هوا از

 

سوراخهای ریه اجازه نمی داد ودر نتیجه تلاش من بی حاصل بود

 

ولی به احترام سیادت وعمامه ام برادران بسیجی وسپاه مرا به یک پیکان

 

وانت انتقال دادند وبه طرف کرمانشاه راهی کردند تمام حرفهایشان را می

 

شنیدم امّا قادر به هیچگونه واکنشی نبودم ودائم هم به یکدیگر می گفتند آ

 

قاسید راشهید کرده اند فقط می گفتند سیّد چون هیچ کس درآنجامرا

 

نمی شناخت

 

در بین راه چند تا مجروح وشهید دیگر هم به ما اضافه شد وجالب که همه را

 

بر روی سینه ی من انداختند قدری که گذشت یک برادری که ظاهراً از ناحیه

 

ی دست مجروح بوده سوار می شود وعمامه ی من برایش جلب توجه می

 

کند به آن برادران دیگر می گوید سیّد است گناه دارد کمک کنیداز اون زیر

 

بیاریمش بالا ودوباره جان به کالبد من آوردند البته اینها همه لطف خداوند بوده

 

است وخانم حضرت فاطمه ی زهرا (سلام الله علیه) که عمامه ی این حقیر

 

درآن تاریکی وآن اوضاع واحوال باید به چشم آن برادر مجروح بیاید

 

من میخواستم هر طور که شده یک واکنشی از خودم نشان بدهم تا برادران

 

متوجه بشوند زنده ام ومرا به یک بیمارستان یا اورژانسهای صحرایی ببرند

 

واینقدر مرا به همراه خودشان نچرخانند که صدایی به گوشم خورد که آ

 

قاسیّد تکان خورد این بنده خدا زنده است حالا دیگر به ماهی دشت رسیده

 

بودیم وچون همه ی مردم میخواستند از همین راه به کرمانشاه بروند راه

 

بسته شده بود وترافیک عجیبی براه افتاده بود

 

از همان جا آن برادر مجروحمان با یکی از برادران بسیجی مرا به بیمارستان

 

ماهی دشت بردند وبعد از یک ساعت که کارهای اولّیه را انجام دادند حدوداْ

 

ساعت چهار صبح مرا به کرمانشاه اعزام کردند در بیمارستان کرمانشاه مرا

 

اوّل به اورژانس بردند دکتر در اورژانس پرسید همراه این مجروح کیست

 

هیچکس جواب نداد چون کسی نبود

 

دکتر ادامه داد وگفت :وضعش خرابه فکر نکنم

 

زنده بمونه ولی بخاطر اینکه اولاد پیغمبر ه ببریمش اتاق عمل شاید عمرش

 

به دنیا بود

 

امّا فرم اتاق عمل را کی امضا کنه .

 

تا قسمت بعد خدا نگهدار

 

قسمت بعدی را از دست ندهید اتفاقات قسمت بعدی معنوی ترند

 

یاعلی


نوشته شده در شنبه 91/5/28ساعت 2:29 صبح توسط حسن راثی| نظرات ( ) |

بسمه تعالی

 

 

معاون پژوهشی وفناوری و فناوری پژوهشگاه ابن سینا:21 درصد زوج‌های تهرانی ناباروری دارند.

 

 

 

عباسی در نشست بخش تحول علوم انسانی نمایشگاه قرآن گفت: خدا می‌داند توطئه صهیونیستی چیزی نیست جز آنکه برای عقیم کردن دختران از چیپس و پفک استفاده کند. آخر هزینه‌ای که برای این تبلیغات سیب زمینی سرخ کرده و ذرت بو داده می‌شود از کجا می‌آید، که هر ساعتی تلویزیون و رادیوی جمهوری اسلامی را روشن می‌کنیم مدل توپی و یا موتور‌ی‌اش تبلیغ می‌شود.

 

 

حسن عباسی در نشست بخش تحول علوم انسانی نمایشگاه قرآن با عنوان

 

«انسان در علوم انسانی اقتدار آفرین»

 

به ایراد سخنرانی پرداخت. وی در بخشی از سخنانش گفت: علم انسانی غربی‌ها امروز پاسخ مناسبی به پرسش اول در مورد اینکه انسان چیست و کیست، نداده است. علم غربی بیان کرده انسان حیوان غیر قابل اعتماد است. در تبیین دنیای انسان و مناسبات اجتماعی و روابط بین انسان‌ها، گل سرسبد علوم غربی که علم اقتصاد است، جامعه را طوری به فاجعه کشانده است که آن جامعه در حال فروپاشی است.

 

در حداکثر و در حد اعلایش اگر ما به علم انسانی غربی‌ها تن در دهیم که تن نمی‌دهیم، عاقبتی که منتظر ماست آن اتفاقی است که در اسپانیا، یونان، ایتالیا، ایالات متحده، کانادا، انگلیس و سایر کشورهای غربی افتاده است، غیر از این نیست مطمئن باشید. شما ببنیددر 5، 6 ماه گذشته چطور فتیله‌ ارز و سکه و دلار و اینها بدون هیچ منطقی بالا و پایین می‌شود.

 

بزرگترین اشتباه جمهوری اسلامی این بود که باید ابتدای انقلاب، کنار دست بانک مرکزی، نهاد انقلابی صندوق درست می‌کرد. تنها جایی که در انقلاب اسلامی به هیچ وجه روحیه‌ای انقلابی ندارد بانک مرکزی است و جمهوری اسلامی از جایی زمین می‌خورد که اسمش بانک مرکزی و وزارت اقتصاد است.

 

رهبر معظم انقلاب در ماه رمضان بعد از فتنه در سال 88 در دیدار با اساتید دانشگاه فرمودند: علومی که از غرب آمده است مال جامعه‌ای خودشان است و به درد ما نمی‌خورد. اینجا مسئولان با علومی که نباید بیاموزند، تربیت می‌شوند و با همین دانش کسب شده، مسئول دستگاه‌های دولتی می‌شوند و نتیجه اش را امروز در در وزارت اقتصاد می‌بینیم.

 

کینز در مقاله‌ای در سال 1930 گفته است برای رشد اقتصادی غرب چاره جز رواج طمع و ربا را در جامعه نداریم. این سخن به ما قبل جنگ جهانی دوم بر می‌گردد در حالی که کینز را معمار اصلاح اقتصاد بعد از جنگ جهانی دوم قلمداد می‌کنند.

 

اکنون شیوع طمع در جامعه ما در قالب کاری است که تلویزیون جمهوری اسلامی بواسطه تبلیغات بازرگانی‌اش انجام می‌دهد که زندگی مردم شده فلان خوردنی توپی و موتوری. 82 سال بعد از جمله‌ای که کینز گفت، امروز در حکومت اسلامی تلویزیون صبح تا شب در ماه رمضان برنامه‌ای اخلاقی را قطع می‌کند و در بین آن مردم را به طمع دعوت می‌کند.

 

توطئه صهیونیستی

 

خدا می‌داند اگر بانک‌های جمهوری اسلامی تبلیغ نکنند چه بودجه‌ای ذخیره می‌شود و آن‌ها می‌توانند دردهای زیادی از جامعه را درمان کنند. خدا می‌داند توطئه صهیونیستی چیزی نیست جز آنکه برای عقیم کردن دختران از چیپس و پفک استفاده کند. آخر هزینه‌ای که برای این تبلیغات سیب زمینی سرخ کرده و ذرت بو داده می‌شود از کجا می‌آید، که هر ساعتی تلویزیون و رادیوی جمهوری اسلامی را روشن می‌کنیم مدل توپی و یا موتور‌ی‌اش تبلیغ می‌شود.

 

آن‌هایی که فکر می‌کنند که چرا مراکز زنان و زایمان و نازایی اینقدر پرمشتری است بروند ببینند در 20 سال گذشته مهمترین خوراک و تنقلات دختران مملکت مدل توپی‌اش بوده یا موتوری‌اش. ازدواج که در کشور ما سنش به تاخیر افتاده و بعد از ازدواج هم که خانم‌ها بچه‌دار نمی‌شوند تا دکترا بگیرند و بعد هم که تصمیم به بچه دار شدن می‌گیرند، تازه اول رفت و آمد در مطب‌های زنان و زایمان و نازایی است؛ یکی از دلایل این موضوع تغذیه‌ای نامناسب هم می‌تواند باشد.

 

اصلی ترین درد جامعه‌ ما چیست!؟

 

کینز، 82 سال قبل فریاد می‌زند که باید طمع را رواج داد، ما در نمایشگاه قرآن می‌نشینیم و می‌گوییم درد جامعه‌مان چیست؟ این است که رسانه‌ ملی ما صبح تا شب مردم را به طمع دعوت می‌کند. خدا می‌داند کسانی که این طور پیام‌های بازرگانی درست می‌کنند و این طور حرص و ولع و طمع را تولید می‌کنند عاقبتشان چیست؟ این‌ها اصحاب علی(ع) نیستند و نروند شب‌ها قرآن به سر بگیرند، این‌ها اصحاب کینز هستند.

 

منبع : مشرق نیوز


نوشته شده در شنبه 91/5/28ساعت 1:27 صبح توسط حسن راثی| نظرات ( ) |

بسمه تعالی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

فرمایشات مقام معظم رهبری در دیدار با آزادگان سرافراز هشت سال دفاع مقدس

 

 

 

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی، عصر (چهارشنبه) در دیدار صدها نفر از آزادگان سرافراز، با ابراز همدردی مجدد با آسیب دیدگان زلزله اخیر در بخشهایی از آذربایجان شرقی، مسئله قدس را مسئله اساسی دنیای اسلام برشمردند و تأکید کردند: به فضل الهی، امسال نیز ملت مسلمان ایران، در روز قدس با حرکت خود مشتی بر دهان دشمنان اسلام و فلسطین خواهد زد.

 

ایشان غصب سرزمین اسلامی فلسطین و اسکان صهیونیستها در این سرزمین را مبنای مهندسی معیوب خاورمیانه و ریشه مشکلات دهه های اخیر ملتهای این منطقه دانستند و خاطرنشان کردند: اگر این توطئه نبود این جنگها، اختلافات و دخالتهای سلطه گران و زورگویان نیز بوجود نمی آمد.

 

رهبر انقلاب اسلامی افزودند: صهیونیستها و حامیانشان سعی فراوان می کنند تا مسئله فلسطین در افکار عمومی ملتها به فراموشی سپرده شود اما دنیای اسلام باید در مقابل این خدعه و توطئه بایستد.

 

ایشان با اشاره به توجه خاص و تأکید امام خمینی بر مسئله فلسطین از همان اوایل شکل گیری نهضت اسلامی افزودند: پیروزی انقلاب اسلامی تلاش سلطه گران را برای فراموش شدن غصب فلسطین با یک مانع تاریخی روبرو کرده است.

 

حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به برخی تلاشها برای فراموش شدن مسئله فلسطین افزودند: در همین چارچوب بحث شیعه و سنی و هلال شیعی را مطرح می کنند در حالیکه 60 سال است ملت فلسطین زیر چشم اینگونه افراد تحت فشار است اما صدایی از آنها بر نمی آید.

 

ایشان سؤال کردند: آیا مطرح کردن نام جمهوری اسلامی که مسئله فلسطین را بازسازی و احیا کرده است به عنوان خطر دنیای اسلام و سکوت در برابر فجایع صهیونیستها خیانت نیست.

 

رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر ایستادگی ملت ایران در مقابل توطئه فراموش شدن فلسطین و قدس شریف افزودند: مسئله قدس برای ما، بنیانی است ،مسئله تاکتیکی نیست بلکه از اعتقادات عمیق اسلامی سرچشمه می گیرد و ما نجات این کشور اسلامی از سلطه و چنگال غاصبان صهیونیست و حامیان بین المللی آنها را یک وظیفه دینی می دانیم و دیگر ملتها و دولتهای اسلامی نیز باید با همین چشم به موضوع فلسطین نگاه کنند.

 

رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: همچنانکه ستاره صبح امید یک بار در پیروزی انقلاب اسلامی، یکبار در حماسه دفاع مقدس و یک بار در بازگشت آزادگان درخشید به یاری حق، شفق امید در مسئله فلسطین نیز خواهد درخشید و این سرزمین اسلامی قطعاً به ملت فلسطین باز خواهد گشت و زائده دروغین و جعلی صهیونیستی از صحنه جغرافیا محو خواهد شد.

 

حضرت آیت الله خامنه ای، در بخش دیگری از بیانات خود، زلزله اخیر در بخشهایی از آذربایجان شرقی و جان باختن جمعی از عزیزان هم وطن را حادثه ای تلخ، غم انگیز و باعث دردمندی همه ملت ایران خواندند و مسئولان و مردم را به یاری هم میهنان آسیب دیده و کاهش رنج این عزیزان توصیه مؤکد کردند.

 

ایشان از خداوند متعال مسئلت کردند به آسیب دیدگان حادثه صبر عنایت فرماید و دلهایشان را آرام و صبور سازد.

 

رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با آزادگان سرافراز همچنین این عزیزان ملت را گوهرهای بازیافته از ذخیره ایمان خواندند و افزودند: دوران پررنج اسارت آزادگان ما را به الماسهایی درخشان تبدیل کرده است.

 

ایشان با اشاره به نیاز همیشگی جامعه به آگاهی و عبرت آموزی از داستان زیبای ایستادگی آزادگان، از کم کاری در زمینه بازخوانی و بازگویی حقایق دوران اسارت این عزیزان در عرصه های مکتوب و هنری انتقاد کردند.

 

رهبر انقلاب افزودند: باید چندین برابر کتابهای چاپ شده درباره خاطرات و واقعیتهای دوران اسارت کتاب نوشته شود و هنرمندان و مسئولان رسانه ها، در سطح عالی به تهیه فیلم و برنامه از آن دوران تاریخی بپردازند.

 

ایشان آزادگان را ذخائر و سرمایه های اسلام، جمهوری اسلامی و ملت ایران دانستند و با اشاره به بازگشت پیروزمندانه آنان به عنوان تحقق یک وعده الهی افزودند: امروز که ملت ایران با سلطه گران و زیاده خواهان جهانی در حال مقابله است به عبرت و تأمل در این سنت الهی،‌احتیاج جدی دارد.

 

رهبر انقلاب خاطرنشان کردند: آنروز که فرزندان ملت در اردوگاهها و شکنجه گاهها اسیر بودند بر حسب ظاهر دریچه امیدی برروی آنان باز نبود اما به علت پایبندی و عمل به آنچه پروردگار فرموده است سنت صادق الهی درباره آنان محقق شد و سرافراز و پیروزمند به میهن بازگشتند و دشمنان آنان به زباله دان تاریخ پیوستند.

 

ایشان افزودند: امروز نیز ملت ایران در مقابل امریکا دچار چالشهایی است که اگر همچون آزادگان عزیز،‌به آنچه خدا گفته است عمل نماید بدون هیچ تردیدی براساس وعده های راستین پروردگار پیروزی از آن او خواهد بود.

 

 

حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به اوضاع در حال تحول دنیا، افزودند: براساس قوانین الهی تصمیمات، رفتارها و اقدامات ما در شکل گیری وضع جدید جهان مؤثر است که در این زمینه درس گیری از ایستادگی آزادگان می تواند به محکم شدن دلها و گم نکردن راه کمک کند.

 

رهبر انقلاب اسلامی همچنین لحظه لحظه پایداری پرشکوه آزادگان در دوران اسارت را موجب اجر مضاعف الهی دانستند و با تجلیل از صبر و پایداری خانواده های عزیز آزادگان افزودند: عزت، قدرت و صدرنشینی هر ملت در تاریخ به مجاهدت فرزندانش بستگی دارد و استقامت پیروز عزیزان آزاده، ملت ایران را درصدر نشانده است.

 

ایشان همچنین یاد سید آزادگان مرحوم حجه الاسلام والمسلمین علی اکبر ابوترابی، شهید تندگویان و دیگر شهیدان آزاده را گرامی داشتند.

 

 

یاعلی

نوشته شده در شنبه 91/5/28ساعت 12:9 صبح توسط حسن راثی| نظرات ( ) |

بسمه تعالی

 

بم الله الرحمن الرحیم

بسم الله الرحمن الرحیم

این مطلبو برای اون عزیزانی گذاشتم که سنشون کمتر از بیست

ساله وهنوز اساس روز قدس رو نمیدونن ما مبنا وفصل الخطاب

حرکتمان فرمایشات رهبری است در زمان حیات مبارک امام خمینی

رحمت الله علیه آنگونه که شایسته بود ودرشأن نظام جمهوری

اسلامی وجوان ایرانی بود حرکت کردیم وامروز هم گوش به فرمان

ومطیع رهبری هستیم

معظم له در دیدار با آزادگان سرافراز فرمودند مبارزه با اسرائیل

یک مسئله ی بنیانی است نه تاکتیک نظام فکر کنم حتی آنهایی که

خود را به خواب زده بودند متوجه اصل کلام آقا شدند ودیگر نیازی به

توضیح اضافه فرمایشات ایشان ندارد وامّا یک توضیح کوتاه لازم

است برای آنهایی که دم ازقدرت اسرائیل وحمله به تـأسیسات

هسته ای ایران می زنند وقصدشان فقط ماهی گرفتن از آب گل

آلود است ولا غیر

خوب گوش دهید،همانهایی که درطول هشت سال دفاع مقدس تا

کمر از خاکریز بیرون می ایستادند وپیشروی دشمن را سد می

کردند هنوز با کمری راست وقامتی استوار ایستاده اند وبرسر

اصول باهیچ کس تعارف ندارند وکوتاه نمی آیند خدارا هزار مرتبه

شکر تعدادشان دراین کشور هم آنقدرهست که ازپس اسرائیل که

عددی نیست دماغ صدتا آمریکا وانگلیس راباهم به زمین بمالند

این رامی توانید از آمار رزمندگان مردمی در دفاع مقدس محاسبه

کنید دوستان فرصت طلب هم دلشان خوش نباشد دراین مملکت

اگرکسی نقدی برعملکرد دولت هم دارد یک مسئله ی کاملاً داخلی

وخانوادگی است وبه کسی اجازه ی سو استفاده نمی دهیم به

قول شهید مظلوم آیت الله دکتربهشتی ازدست ما عصبانی باشند

وازاین عصبانیت بمیرند البته شهید دکتربهشتی این

عبارت را در ارتباط با عصبانیت دولت آمریکا فرموده بودند

که ماآنرا تسری دادیم به تمام ضدانقلاب ومنافقین کوردل

، ماتا آخر ایستاده ایم

یاعلی

امام خمینی(ره) در پیامی به شرح زیر آخرین جمعه ماه رمضان را روز ((قدس)) نامگذاری نمودند :‌

بسم اللّه الرحمن الرحیم

مسلمین ایران و جهان من در طِی سالیان دراز، خطر اسرائیل

غاصب را گوشزد مسلمین نمودم، که اکنون این روزها به حملات

وحشیانه خود به برادران و خواهران فلسطینى شدت بخشیده

است، و بویژه در جنوب لبنان به قصد نابودى مبارزان فلسطینى،

پیاپى خانه و کاشانه ایشان را بمباران مى کند.

من از عموم مسلمانان جهان و دولت هاى اسلامى مى خواهم که

براى کوتاه کردن دست این غاصب و پشتیبانان آن به هم بپیوندند.

و جمیع مسلمانان جهان را دعوت مى کنم آخرین جمعه ماه مبارک

رمضان را که از اَیّام قدر است، و مى تواند تعیین کننده سرنوشت

مردم فلسطین نیز باشد، به عنوان روز قدس انتخاب، و طى

مراسمى همبستگى بین المللى مسلمانان را در حمایت از حقوق

قانونى مردم مسلمان اعلام نمایند.

از خداوند متعال پیروزى مسلمانان را بر اهل کفر خواستارم.

والسلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته .

ایشان همچنین در پیامی ویژگی های روز قدس را تعریف نمودند :

ملت مسلمان ایران ، روز قدس، روز مقابله ی مستضعفین با مستکبرین روز قدس یک روز جهانى است.
روزى نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد.
روز مقابله مستضعفین با مستکبرین است.
روز مقابله ملت هایى است که در زیر فشار ظلم امریکا و غیر امریکا بودند، در مقابل ابرقدرتهاست.
روزى است که باید مستضعفین مجهز بشوند در مقابل مستکبرین، و دماغ مستکبرین را به خاک بمالند.
روزى است که بین منافقین و متعهدین امتیاز خواهد شد.
متعهدین این روز را روز قدس مى دانند، و عمل مى کنند به آنچه باید بکنند.
و منافقین - آنهایى که با ابرقدرتها در زیر پرده آشنایى دارند و با اسرائیل دوستى - در این روز بى تفاوت هستند، یا ملتها را نمى گذارند که تظاهر کنند.
روز قدس روزى است که باید سرنوشت ملتهاى مستضعف معلوم شود، باید ملتهاى مستضعف اعلام وجود بکنند در مقابل مستکبرین.
باید همانطور که ایران قیام کرد و دماغ مستکبرین را به خاک مالید و خواهد مالید، تمام ملتها قیام کنند و این جرثومه هاى فساد را به زباله دانها بریزند.
روز قدس روزى است که باید این دنباله روهاى رژیم سابق در ایران، و آن توطئه چینهاى رژیم فاسد و ابرقدرتها در سایر جاها خصوصا در لبنان، تکلیف خودشان را بدانند.
روزى است که باید همت کنید و همت کنیم که قدس را نجات بدهیم، و برادران لبنانى را از این فشارها نجات بدهیم.
روزى است که باید تمام مستضعفین را از چنگال مستکبرین بیرون بیاوریم.
روزى است که باید جامعه مسلمین همه اظهار وجود بکنند و هشدار بدهند به ابرقدرتها و به این تفاله هایى که مانده است از آنها - چه در ایران و چه در سایر جاها.
هشدار به روشنفکران امریکایى مسلک روز قدس، روزى است که باید به این روشنفکرانى که در زیر پرده با امریکا و عمال امریکا روابط دارند هشدار داد.
هشدار به اینکه اگر از فضولى دست برندارید، سرکوب خواهید شد! ما به آنها مهلت دادیم و با آنها با ملایمت رفتار کردیم که شاید دست از شیطنت بردارند و اگر دست برندارند، کلمه آخر را خواهیم گفت و خواهیم به آنها فهماند که دیگر رژیم سابق قابل برگشتن نیست و دیگر امریکا نمى تواند به اینجا حکومت کند، و دیگر سایر ابرقدرتها نمى توانند در این مملکت حکومت کنند.
روز قدس روزى است که باید به همه ابرقدرتها هشدار داد که باید دست خود را از روى مستضعفین بردارید و سر جاى خود بنشینید.
روز قدس، روز احیاى اسلام اسرائیل، دشمن بشریت، دشمن انسان، که هر روز غائله ایجاد مى کند و برادرهاى ما را در جنوب لبنان به آتش مى کشد، باید بداند که دیگر اربابهاى او رنگى ندارند در دنیا، و باید انزوا اختیار کنند، طمعها را از ایران باید قطع کنند، دستهاى آنها باید از همه ممالک اسلامى قطع شود، عُمال آن در همه ممالک اسلامى باید کنار بروند.
روز قدس روز اعلام یک چنین مطلبى است.
اعلام این است به شیاطینى که ملتهاى اسلام را مى خواهند کنار بگذارند، و ابرقدرتها را به میدان بیاورند.
روز قدس روزى است که قطع آمال آنها را بکند، و به آنها هشدار بدهد که گذشت آن زمانها.
روز قدس روز اسلام است.
روز قدس روزى است که اسلام را باید احیا کرد و احیا بکنیم، و قوانین اسلام در ممالک اسلامى اجرا بشود.
روز قدس روزى است که باید به همه ابرقدرتها هشدار بدهیم که اسلام دیگر تحت سیطره شما، به واسطه عمال خبیث شما، واقع نخواهد شد.
روز قدس، روز حیات اسلام است.
باید مسلمین بهوش بیایند، باید بفهمند قدرتى را که مسلمین دارند، قدرتهاى مادى، قدرتهاى معنوى.
مسلمین که یک میلیارد جمعیت هستند و پشتوانه خدایى دارند و اسلام پشتوانه آنهاست و ایمان پشتوانه آنهاست از چه باید بترسند؟

ما با یک جمعیت کمى در مقابل دشمنهاى زیاد، دشمنهاى بسیار، قیام کردیم و ابرقدرتها را شکست دادیم.
و کسى گمان نکند که دیگر بعضى از این قشرهاى فاسد، بعضى از این چپ روهاى امریکایى یا غیر امریکایى ، بتوانند در این مملکت اظهار وجود کنند.
آن روز که ما بخواهیم و ملت ما بخواهند، در ظرف چند ساعت تمام آنها به زباله دانهاى فنا خواهند ریخته شد.
ملت بزرگ ما دیگر از این حرکات مذبوحانه نخواهد ترسید.
و حرکات اسرائیل در جنوب لبنان و نسبت به فلسطین همین حرکات مذبوحانه است.
حرکاتى است که اواخر عمر اشخاص فاسد مى کنند -چنانچه شاه ما، شاه مخلوع ایران این حرکات را کرد، و منتهى به فنا شد.
شکست ناپذیرى اسلام دولتهاى عالم بدانند که اسلام شکست بردار نیست.
اسلام و تعالیم قرآن بر همه ممالک باید غلبه کند.
دین باید دین الهى باشد، اسلام دین خداست، و باید در همه اقطار اسلام پیشروى کند.
روز قدس، اعلام یک چنین مطلبى است، اعلام به این است که مسلمین به پیش! براى پیشرفت در همه اقطار عالم.
روز قدس فقط روز فلسطین نیست، روز اسلام است، روز حکومت اسلامى است.
روزى است که باید جمهورى اسلامى در سراسر کشورها بیرق آن برافراشته شود.
روزى است که باید به ابرقدرتها فهماند که دیگر آنها نمى توانند در ممالک اسلامى پیشروى کنند.
من روز قدس را روز اسلام و روز رسول اکرم مى دانم، و روزى است که باید ما تمام قواى خودمان را مجهز کنیم، و مسلمین از آن انزوایى که آنها را کشانده بودند خارج شوند، و با تمام قدرت و قوت در مقابل اجانب بایستند و ما در مقابل اجانب با تمام قوا ایستاده ایم، و نخواهیم اجازه داد کسان دیگر در مملکت ما دخالت کنند، و مسلمین نباید اجازه بدهند که کسان دیگر در ممالکشان دخالت کنند.
در روز قدس، ملتها باید به حکومتهایى که خائن هستند هشدار دهند.
روز قدس روزى است که ما خواهیم فهمید چه اشخاصى و چه رژیمهایى با توطئه گرهاى بین المللى موافقت دارند و با اسلام مخالفت.
آنهایى که شرکت ندارند مخالف با اسلام هستند، و موافق با اسرائیل.
و آنهایى که شرکت کردند، متعهد هستند و موافق با اسلام و مخالف با دشمنان اسلام - که در راس آنها امریکا و اسرائیل است.
روز امتیاز حق از باطل است، روز جدایى حق و باطل است.
من از خداوند تبارک و تعالى خواهانم که غلبه بدهد اسلام را بر همه قشرهاى عالم، بر همه مستکبرین، مستضعفین را غلبه بدهد.
و از خداى تبارک و تعالى خواهانم که برادرهاى ما را در فلسطین، در جنوب لبنان و در لبنان، و در هر جایى از عالم که هستند، از دست مستکبرین و از دست چپاولگران نجات بدهد.

منبع : صجیفه نور

یاعلی

 

 


نوشته شده در جمعه 91/5/27ساعت 10:58 عصر توسط حسن راثی| نظرات ( ) |

بسمه تعالی

وداع ماه مبارک رمضان

 

 

 

 

 

 

 

ای خــالـقِ کــون ومـَـکـــان وی رَهــنــَـمـــای اِنــس وجـــــان

 

اَ لْــکــَـن بـــــود طـَـبــع و زبـــــان ســازد سـِـپـاسَـت را بــیــان

 

بـگـذشــتـــه عــُـمـر مــا ولــی بــَـر جــا بـــود شــهــر صــیــام

 

لـیـکـن در ایـن مــَــه بــوده ایــم بــر خــوان مِهـرَت مـیــــهـمـان

 

شـبـهـــا نـشـسـتـه دور هــــم اِحـیـا گــرفــتــه تـــا سَــحـــر

 

اَ لْـــــغــوث گــویــان بــا نــَــوا درحــال خــــود بـــــا یـک زبــان

 

در بـَـحــر عـِـشـقــَـت غــوطــه وَر بــــودیــم اَنــــدر روز وشـب

 

بــاذِکــر نــامـت دَم بــه دَم مـی ریـخـت اَشـک از دیــده گـــان

 

اَلــعـَـفــو گـــویــــان بــــا دلــی آکــنــده از عــِشــقـت خــــُـدا

 

در مــســجــد ودر خــانــه هــا بنـشـسـتـه جــمع مـُـخـلـصــان

 

مـــــاه مـُــبــارک بــــا صــفـــا از بـــَـرکـت ذِکـــــر ودُعــــــــــــا

 

بــاشــدبــهــار مــُـصحـف و هــم عـــیــد دیــن بــَـر زاهـــــــدان

 

عــُـشــاق کــویـَـت یـک صــــدا بــاســوزِ دل از عــشــق تــــــو

 

خــوانــدنــد از صــِــــدق وصـَـــفــا لــــوح ومـَفـاتـیـح الــجــنــان

 

اَنــدر دل شـب کــُــن نــَـظــر حـــــال قـــیـام وســجــده بیـــن

 

در پـیــشــگــاهـت بــــــا اَدب اِســــتـاده از پـــیـــر و جـــَـــوان

 

آرام وســـاکــت درنــگــه دارنــــــد بــــــاتـــو صــــَــد ســـُـخــن

 

گــــویــنـــد از پـــــاکـــــی زِ دل دَر خــــدمـَـتـت درد نــهـــــان

 

(راثـــی) بــــه زیــــر دَرگــهــت دســتــی عــلــم بـنــمــوده او

 

تــا از کـــَـرم درمــان کــُـنـی درد هــَـمــه درمــانــــده گــــان

 

 

 

اِلتـــــمــــــــــاس د ُعـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا

 

 

 

 

 

 

 

 


نوشته شده در جمعه 91/5/27ساعت 8:11 صبح توسط حسن راثی| نظرات ( ) |

بسمه تعالی

دیدار مقام معظم رهبری از مناطق زلزله زده ی آذربایجان شرقی

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی، صبح امروز با حضور سرزده در مناطق زلزله‌زده استان آذربایجان شرقی، ضمن ابراز همدردی با ساکنان این مناطق، از نزدیک در جریان خسارات وارده و نحوه کمک‌رسانی به زلزله زدگان قرار گرفتند.

روستای سرند از توابع شهرستان هریس، یکی از مناطقی بود که مورد بازدید رهبر انقلاب اسلامی قرار گرفت.

بنا بر این گزارش، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای سپس با حضور در روستای کوویچ با مردم این روستا از نزدیک دیدار و گفت‌وگو کردند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در جمع مردم کوویچ، هدف اصلی از سفر به مناطق زلزله زده را ابراز همدردی و همدلی با مردم این مناطق و عرض تسلیت بیان و تأکید کردند: همه ملت ایران با ساکنان مناطق زلزله‌زده همدرد و همدل هستند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای افزودند: مردم ایران، مردمی متحد و یکپارچه هستند و همین اتحاد و یکپارچگی، موجب قدرت و نیرومندی ملت شده است.

ایشان با توصیه مردم مناطق زلزله زده به صبر و بردباری خاطرنشان کردند: اگر ساکنان این مناطق با یکدیگر همکاری و همدلی داشته باشند، این حادثه می‌تواند به سکوی پرش و دگرگونی چهره این منطقه تبدیل شود.

رهبر انقلاب اسلامی خدمت‌رسانی به مردم مناطق زلزله‌زده را خوب ارزیابی کردند و افزودند: البته مسئولان برای بازسازی و مقاوم‌سازی مناطق زلزله زده، وظایف سنگینی دارند و مردم این مناطق نیز باید به مسئولان برای انجام این وظایف سنگین کمک کنند.

پیش از این هم رهبر انقلاب در پیامی این حادثه را به مردم غیور آذربایجان تسلیت گفته و برای درگذشتگان غفران الهی و برای بازماندگان از درگاه خداوند منان صبر مسألت کرده بودند. ایشان همچنین از همه مسئولان خواسته بودند با همه امکانات در خدمت مردم منطقه قرار بگیرند.



حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر امروز(پنجشنبه) در پایان بازدید از مناطق زلزله زده استان آذربایجان شرقی، در جلسه ای با حضور نماینده ولی فقیه، استاندار و مسئولان استان در محل استانداری، خدمات اولیه ارائه شده به حادثه دیدگان زلزله اخیر از جمله توزیع چادر را بی نظیر خواندند و تاکید کردند مسئولان علاوه بر برنامه ریزی برای آغاز ساخت مناسب و مقاوم واحدهای مسکونی آسیب دیده ، باید در جهت استمرار رفع نیازهای اولیه به ویژه وسایل گرمایی، پتو، امکانات بهداشتی و آب آشامیدنی تلاش و خدمات خود را ادامه دهند زیرا فراهم کردن فوری اینگونه نیازهای ضروری، از لحاظ آرامش روحی و روانی تاثیر بسیار بالایی بر آسیب دیدگان خواهد داشت.

حضرت آیت الله خامنه ای زمینه سازی برای ادامه پذیرش کمک های مردمی به ویژه کمکهای افراد خیّر و نوعدوست را مهم ارزیابی کردند و افزودند: اگر به بلایای طبیعی، با دید فرصتی جهت جهش نگاه شود، قطعاً مناطق زلزله ز ده در آینده از لحاظ آبادانی و پیشرفت، بسیار بهتر از گذشته خواهند بود.

ایشان در پایان با اشاره به خصلت های برجسته مردم آذربایجان شرقی به ویژه غیرت و همت زبانزد این منطقه تاکید کردند: مردم مومن ارسباران که اکنون این منطقه دچار حادثه زلزله شده است ، همواره به رشادت و شجاعت مشهور بوده اند.

در این جلسه پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، آیت الله مجتهد شبستری نماینده ولی فقیه و امام جمعه تبریز از حضور حضرت آیت الله خامنه ای در مناطق زلزله زده استان آذربایجان شرقی به عنوان مرهمی بر مصائب و سختی های مردم این مناطق، قدردانی کرد.

آقای علیرضا بیگی استاندار آذربایجان شرقی نیز گزارشی از خدمات ارائه شده به زلزله زدگان و اسکان موقت آنها و همچنین مصوبات جلسه دولت در خصوص مناطق زلزله زده، ارائه کرد.

 

 

 

 

 























رهبرعزیزم خداوند نگهدارتان باد



نوشته شده در جمعه 91/5/27ساعت 4:1 صبح توسط حسن راثی| نظرات ( ) |

بسمه تعالی

نفرین بر آنانکه با ظلمت خویش بر نور ستم کردند

خطبه ی سیزدهم - (سرزنش مردم بصره )

شما سپاهیان آن زن (عایشه) بودید و پیروان آن ستور (شترش) که چون بانگ برآورد وى را پاسخ گفتید و چون قلم وى پى شد روى به گریز نهادید. خلق و خویتان همه فرومایگى، پیمانهایتان گسستنى و دینتان دورویى و آبتان شور است. آن کس که در میان شما زیست کند گرفتار کیفر گناه خویش است. و آنکه از میان شما رخت بربندد، به رحمت پروردگارش رسیده است. گویى مسجد شما را مى بینم، که بر فراز دریا چون سینه ى کشتى است زیرا شهرتان در گرداب عذابى است که خدا از فراز و فرودش فرستاده، گرفتار گردیده و همه ى ساکنان آن غرق شده اند.

»در روایتى چنین آمده است«: سوگند به خدا شهرتان در آب غرق مى شود، چنانکه گویى مسجدتان را مى بینم که چون سینه ى کشتى سر از آب بیرون دارد. یا مانند شتر مرغى بر زمین خفته. (و در روایتى دیگر): چون سینه ى پرنده اى بر لجه ى دریا.

خطبه ی چهاردهم - (در نکوهش مردم بصره )

سرزمینتان به آب نزدیک و از آسمان دور است. مردمى سبک خردید و بردباریتان سفیهانه. آماج هر تیر بلایید و طعمه ى هر خورنده و شکار هر کس که بر شما تاخت آورد. / پایان خطبه

سرزمین عراق توسط خانم حضرت زینب کبری سلام الله علیه نفرین شده توسط آقا علی ابن ابی طالب علیه السلام نفرین شده در سال شصت ویک هجری هم اتفاقی افتاد که تا ابد مردمان آن سرزمین مورد لعن ونفرین هر انسان آزاده ای قرار گرفته وهر روز که از عمر این کره ی خاکی می گذرد برتعدادشان افزوده می شود چه بد سرزمینی وچه بد مردمانی

خداوند لعنت کند اوّل ظالمی را که در حق آل محمّد صلوات الله علیه ظلم روا داشت وهمه ی آنهایی که در حق این خانواده ستم روا داشتند

خداوندا ما را در صف منتقمینشان قرار بده

آمین یا رب العالمین


نوشته شده در پنج شنبه 91/5/26ساعت 6:51 صبح توسط حسن راثی| نظرات ( ) |

بسمه تعالی

 

بیست وسوّم مردادماه سال یکهزارو سیصد وپنجاه یک تکه ی دیگر از مام وطن جدا شدا

 

همان تکه ای که امروز حاکمان مرتجع عربستان همان هایی که وهابیت را در مرزهای کشور

 

عزیزما تبلیغ ورواج می دهند

 

در پی انضمامش به خاک کشورشان می باشند استان چهاردهم (بحرین ) از ایران جدا شد

 

بنا بر این گزارش، سازمان ملل متحد به درخواست شاه ایران، هیأتی را برای نظرسنجی درباره جدا شدن و یا نشدن بحرین از ایران رهسپار این استان ایران کرد، ولی این هیأت به جای نظرسنجی از مردم، از سران چند گروه خاص بحرینی نظرخواهی کرد و حکم به جدایی استان بحرین از ایران داد و مردمی که ریشه در این آب و خاک داشتند پیوند تاریخی خود را وطن دیرین خود از دست دادند .

اهمیت سیاسى ـ استراتژیک استان بحرین ایران در دهه 1960 افزایش یافت، به ویژه که شاه شاهد افزایش فعالیت‌‏هاى انقلابى اعراب در سواحل خلیج فارس در خلال سال‌‏هاى 1964- 1965 بود؛ اما حضور نظامى انگلیس در منطقه و نیز بندر عدن تا اندازه‌اى ترس شاه را کاهش می‌‏داد، ولى در نوامبر 1967، نیروهاى انگلیسى پیرو جنگ‌‏هاى داخلى یمن، از بندر استراتژیک عدن خارج و در بحرین مستقر شدند و بدین ترتیب، پس از عدن، مجمع ‌الجزایر بحرین به عنوان پایگاه مهم انگلستان در شرق سوئز و خلیج فارس مطرح شد.

مدتى بعد در ژانویه 1968، پس از اینکه انگلستان اعلام کرد، نیرو‌هایش را تا پایان سال 1971 از شرق سوئز بیرون خواهد برد، دولت ایران از این تصمیم استقبال کرد و اعلام نمود که از حق حاکمیت خود بر بحرین منصرف نشده است و سپس با طراحى و هدایت انگلستان، قرار شد فدراسیونى متشکل از 9 شیخ‌نشین جنوب خلیج فارس و از جمله بحرین در قالب یک کشور واحد پس از خروج نیروهاى انگلیسى از منطقه تشکیل شود، به ‏ویژه شیخ بحرین با ابراز ناخشنودى از مسأله خروج آتى نیروهاى انگلیسى و ادعاى مالکیت ایران بر بحرین، آن را یک مشکل امنیتى‏ براى آینده مجمع الجزایر دانست و بنابراین، حل این مشکل را پیوستن بحرین به فدراسیون یاد شده دانست.

در این میان، مذاکرات آشکار و پنهانى میان ایران، انگلستان، عربستان سعودى و آمریکا انجام مى‏گرفت و همین باعث شد تا ایران در مسأله بحرین کوتاه آمده و تا اندازه‏اى عقب‌نشینى سیاسى کند.

تصمیم شاه براى انصراف از ادعاى خود

محمدرضا شاه به منظور جلب دوستى کشورهاى محافظه‌‌کار عرب و در ضمن براى این‏ که بتواند بر سر جزایر مزبور با انگلیس چانه بزند، به یکباره و ناگهانى تصمیم خود را مبنى بر چشم‏‌پوشى از ادعاى دیرینه ایران بر بحرین اعلام نمود.

وى در یک کنفرانس مطبوعاتى ـ که در چهارم ژانویه 1969 (چهاردهم دى 1347) در دهلى‏ نو تشکیل شده بود ـ گفت: «اگر اهالى بحرین نمى‏خواهند به کشور من ملحق شوند، ایران ادعاى ارضى خود را در مورد این مجمع ‏الجزایر پس مى‏گیرد و خواسته اهالى بحرین را اگر از نظر بین‌الملل مورد قبول قرار مى‏‌گیرد، مى‌‏پذیرد».

نه ماه پس از مصاحبه دهلى نو، وى در زمستان سال 1348 (اوایل 1970) دوباره در مصاحبه‌اى خواستار حل مسأله بحرین از راه نظرسنجی مردم بحرین به طور رسمى، به وسیله سازمان ملل متحد شد، که سرانجام پیشنهاد رسمى شاه از راه گفت‏وگوهاى بعدى ایران با انگلستان و دبیرکل سازمان ملل (اوتانت) در اوایل سال 1970 به نتیجه نهایى رسید و ایران در تاریخ نهم مارس 1970 (نهم اسفند 1348) رسما مساعى جمیله دبیرکل سازمان ملل را براى استعلام نظرهاى واقعى مردم بحرین از طریق انتصاب یک نماینده ویژه خود براى انجام این مأموریت خواستار شد. (9)

پس از این بیانات، دولت ایران از دبیر کل سازمان ملل متحد تقاضاى میانجی‌‏گرى کرده و اعلام نمود که نظر دبیرکل را مبنى بر اینکه به تصویب شوراى امنیت برسد، مى‌پذیرد.

اقدامات سازمان ملل متحد

انگلستان نیز در تاریخ بیستم مارس، موافقت رسمى خود را با انجام پیشنهاد دولت ایران به اوتانت، دبیرکل سازمان ملل اعلام کرد و او نیز در‌‌ همان روز پس از مشورت با نمایندگان ایران و انگلستان اعلام کرد که او مساعى جمیله خود را انجام خواهد داد.

پیرو آن، دبیرکل سازمان ملل، شخص «ویتوریو گیچیاردى» (دیپلمات ایتالیایى) معاون دبیرکل و نیز مدیر کل دفتر اروپاى سازمان ملل در ژنو را به عنوان نماینده ویژه خود در کسب آرای مردم بحرین منصوب کرد؛ افزون بر این که وى از سوى ایران و انگلستان در راه انجام دادن مسئولیت خود و ابراز نظر و تصمیم نهایى‏‌اش درباره حل مسأله بحرین، اختیار تام گرفت.

نماینده ویژه دبیر کل در امور بحرین، در رأس یک هیأت پنج نفرى رهسپار این جزیره شد و از 29 مارس تا 18 آوریل 1970 به نظرخواهى گزینشى و گفت‌‏وگو با گروه‌‏هاى برگزیده سیاسى ـ اجتماعى بحرین پرداخت.

یادآوری این نکته ضرورى است که بر خلاف ادعاى برخى منابع خارجى، مبنى بر مراجعه به آرای عمومى و انتخابات عمومى، این امر درست نیست، بلکه به‌‌ همان روش محدود گزینشى یاد شده انجام گرفت.

گیچیاردى داده‌‏‌ها و نتایج به دست آمده را در گزارشى به دبیرکل تسلیم کرد تا بر پایه آن تصمیم نهایى درباره سرنوشت استان بحرین گرفته شود. گزارش یاد شده از سوى دبیر کل به شوراى امنیت ارجاع شد و شوراى امنیت نیز با استناد به نتیجه‌گیرى نهایى گزارش تدوین شده، مفاد آن را راجع به استقلال بحرین و جدایى ‏آن از خاک ایران در تاریخ سی‌ام آوریل 1970 تأیید و تصویب کرد.

 

با استفاده از سایت تابناک

 

یاعلی


نوشته شده در پنج شنبه 91/5/26ساعت 2:7 صبح توسط حسن راثی| نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

تبدیل تاریخ