الف - دزفول
... بپرهیز که با نیکی خود بر رعیت منت گذاری و یا آنچه را کردهای، بزرگ شماری و یا آنان را وعدههایی دهی و در وعده خلاف آری که منت نهادن ارج نیکی را ببرد و کار را بزرگ شمردن، نور حق را خاموش گرداند و خلاف وعده خشم خدا و مردم را برانگیزاند و خدای متعال فرموده است، بزرگ دشمنی است نزد خدا که بگویید و نکنید.
... و اگر رعیت بر تو گمان ستم برد، عذر خود را آشکارا با آنان در میان گذار و با این کار از بدگمانیشان درآر که بدین رفتار نفس خود را به فرمان آورده باشی و با رعیت مدارا کرده و حاجت خویش را برآورده و رعیت را به راه راست واداشته.
... و از صلحی که دشمن تو را بدان خواند و رضای خدا در آن بود، روی متاب که آشتی، سربازان تو را آسایش رساند و از اندوههایت برهاند و شهرهایت ایمن ماند، لیکن زنهار! زنهار! از دشمن خود پس از آشتی بپرهیز که بسا دشمن به نزدیکی گراید تا غفلتی یابد و کمین خود بگشاید. پس دوراندیش شو و به راه خوش گمانی مرو و اگر با دشمنت پیمانی نهادی و در ذمه خود او را امان دادی، به عهد خویش وفا کن و آن چه را بر ذمه داری ادا.