الف - دزفول
بسمه تعالی پشت لب زیبایی من ازاین آمدن ورفتن بیهوده ازاین فصل چرا ازتن آویختن و گفتن آه دل سپردن به حباب من ازاین شانه ی عشقی که پُـراست ازدشنام وبه هر شاخه ای صد رازو خیال ازپس چند ذره بین عمق یه قاب به یه جایی که پراست از دیوار من از این شیشه ی مترو، اتوبوس واحد من از این سرعت شیطانی در تاریکی که نماییم نگاتیو پس از عکاسی رفتن نورمثه برق کپی، عکسیو تاریکی من از اینها خستم گوییا گم شده ام راه را می خواهم عمر ،هستی ،همه ارزشمندند من به ژرفای کلامی دیرین پاک وشیرین پرازپروانه نفس وعطرنسیم فردا وهمان جا که شباش مهتابه گـُـل لبخند تورا میخواهم وبهشت پشت لبِ ، زیباییست ....! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به امید کوشش تلاش وبدست آوردن موفّـقـیـت یاعلی