الف - دزفول
بسم الله الرحمن الرحیم قصه ی سوّم شخصی با هیجان واضطراب به خدمت امام جعفر صادق علیه السلام رسیدند وبی مقدمه عرض کردند در حق من دعایی بفرمایید تا خداوند به من وسعت مالی عطا کنند که خیلی فقیر وتنگدستم امام فرمودند: هرگز دعا نمی کنم متعجب گفت چرا دعا نمی کنید یابن رسول الله امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند برای اینکه خداوند رب العالمین برای این کار راهی معین کرده اند خداوند فرموده است روزی را پی جویی کنید ورزق را طلب نمایید تو می خواهی در خانه بنشینی وبا دعا روزی را به خانه بکشانی ! این سه داستان کوتاه ازکتاب داستان راستان استاد عزیز وگرامی شهید مرتضی مطهری به نقل از( منیةُ المرید،اصول کافی جلد دوّم ) بودند یادش گرامی وراهشان پررهرو باد انشاألله میلاد با سعادت منجی عالم بشریت محّمد ابن عبدالله رسول مهر ورزی واخلاق حسنه صلوات الله علیه (پنجاه وسه سال قبل از هجرت) وامام جعفر صادق علیه السلام مؤسس مذهب جعفری سال (هشتاد وسه هجری قمری) وروز اخلاق ومهر ورزی برهمه ی انسانهای جهان خاکی وتمام مسلمانان، آزادگان و شیعیان و به محضر ولی عصر عجل الله تعالی فرجه ومقام معظم رهبری تهنیت و مبارک باد قصه ی دوّم به گذشته ی پر مشقت خویش می اندیشید ، به یادش می افتاد که چه روزهای تلخ و پر مرارتی راپشت سر گذاشته ، روزهایی که حتی قادر نبودقوت روزانه ی زن وکودکان معصومش را فراهم نماید، باخود فکرمی کرد که چگونه یک جمله ی کوتاه ،فقط یک جمله ی کوتاه که در سه نوبت پرده ی گوشش را نواخت به روحش نیرو داد ومسیر زندگانیش را عوض کرد ،او وخانواده اش را از فقر ونکبتی که گرفتارش بودند نجات داد، اوکه یکی از صحابه ی پیامبر اکرم صلوات الله علیه بود، فقر وتنگ دستی براوچیره شده بود در یک روز که حس کرد دیگر کارد به استخوانش رسیده با مشورت وپیشنهاد زنش تصمیم گرفت برود و،وضع خود را برای رسول اکرم شرح دهـد واز آن حضرت استمدادمالی کند با همین نیت رفت ولی قبل از آنکه حاجت خود را بگوید این جمله ازرسول اکرم به گوشش خورد ((هر کس از ما کمکی بخواهد به او کمک می کنیم ،ولی اگر کسی بی نیازی بورزدودست حاجت پیش مخلوقی دراز نکند ، خداوند اورا بی نیاز خواهد کرد)) آن روز چیزی نگفت وبه خانه ی خویش برگشت وباز با هیولای مهیب فقر که برخانه اش سایه افکنده بود روبروشد ،ناچار باردیگر عزم خود را جزم کردوبا همان نیت به مجلس رسول اکرم حاضرشد ودوباره قبل از آنکه چیزی بگوید همان جمله را از زبان مبارک پیامبر شنید ونتوانست مطلب خود را بگویدولی روز بعد که خود را مستأصل تر از پیش در چنگال فقر اسیر می دید برای سوّمین بار به مجلس حضرت رسول در آمد که باز هم لبان مبارک رسول الله به حرکت در آمد وبا آهنگی که به روح وجان شنوندگان وحاضران از جمله خود او اطمینان وقوت قلب عنایت می کرد همان جمله را تکرار کردند، این بار که آن جمله راشنید اطمینان بیشتری در قلب خود احساس کرد وحس کرد که کلید مشکلش را یافته است وقتی که از محضر پیامبر خارج شد قدمهایش را با اطمینان وقوت خاصی برمی داشت با خود مدام فکر می کرد که دیگر هرگز به دنبال مساعدت ویاری بندگان نخواهم رفت به خدا تکیه می کنم واز او نیرو واستعدادی که در وجودم به ودیعه گذاشته استفاده خواهم کرد واز او می خواهم که درکاری که پیش گرفته ام مرا یاری کندواز خلق بی نیازم گرداندبه نظرش رسید که عجالتاً از او اینقدر ساخته است که به صحرا برود وهیزم جمع کند وبه شهر بیاورد لذا تیشه ای از دوستان عاریه گرفت وبه صحرا رفت هیزمی جمع کرد وبه فروش رساند لذت حاصل دسترنج خود را چشید روزهای دیگر نیز به این کار ادامه دادتا توانست تدریجاًاز همین راه برای خود وسایل کارش را تهیّه کندوامروز که خود صاحب سرمایه وغلامانی است،روزی رسول اکرم به او رسید وتبسم کنان فرمودند نگفتم : ((هـرکس از ما کمکی بخواهد به او کمک خواهیم کرد ،ولی اگر بی نیازی بورزد خــدا ونداو را بی نیاز خواهد کرد)) بسم الله الرحمن الرحیم افـسوس که آنچه برده ام باخـتنی است بـشـنـاخـتـه هـــا تمـام نـشنـاختـنی است بـرداشـتـه ام هــر آنــچـه بـایــدبگـذاشت بگـذاشـتـه ام هــرآنچه برداشـتـنـی است رسول اکرم روزی وارد مسجدمدینه شدند چشمشان به دو اجتماع افتاد که هر کدام حلقه ا ی تشکیل داده وسرگرم کاری بودند یک دسته مشغول عبادت ودسته ی دیگر به تعلیم وتعلم ویاد دادن ویادگرفتن ، پیامبر بزرگوار اسلام هر دو دسته را از نظر گذراندند واز دیدن آنها مسرور وخرسند شدندسپس رو به همراهانشان کردند وفرمودند :این هر دودسته کار نیک می کنند وبرخیر وسعادتمند لکن من برای تعلیم ودانا کردن فرستاده شده ام پس به طرف همان دسته که به کار تعلیم وتعلم اشتغال داشتند رفتند ودر حلقه ی آنان نشستند. صانع عالمها ای صــانع عــالــمهابــا این همه زیبایــی وی مونس جان ودل در خــلــوتِ تنــهایــی آواره و بی سامان چون قیــس نیــم مجنون هستم به تو من عاشق چون خالق لیلایی مستم همه ی شبها از جام مِی عشقت برهــانــد مـــرا راهــت از رفتنِ هر جایی بیــرون نتــوان رفــتن از دایره ی حُسنت بــر کوی توأم ساکن بــا این هــمه زیبایی باعلم خـــرد رفــتم در فــکر رُخت دیــدم عقلم نتوان گفتن حُسنی که تــو دارایی بــر دست قلم چشمان در راه تــوأم حــیران در فــکر تـــو چــون رفتم کــو قـــدرت گویایی اندر نظرم هستی هر شعر که می گویم چشمم به رُخت خیره کو قوّه ی بینایی تنهانه به من هستی مأنوس به هر حالت بر چشم همه عالم پیوسته هویدایی بر باغ و گلستان هاهم کوه و بیابان ها هرجا که نظر سازم بر دیده تو پیدا یی نِی فکر بهشتم من باحوری وغلمانش نِی قصر و نه رضوانش با آن همه زیبایی ترسی نبودبر دل ازدوزخ و وَز نارش خــوفــم نبــود هــرگــز از روز صــف آرایی راضـــی بــه رضـای تــو آماده دستورم محکومِ قضاهستم تا اَمر چه فرما یی گر حکم دهی آتش سوزد بدنم آنگه از هجرتو چون سازم با این همه شیدایی تنها نبود ((راثی)) عاشق به جمالِ تو اَقشارجهان عاشق هستند به یکتایی التماس دُعــا بسم الله الرحمن الرحیم خـداوندا همه چیز تویی وغیر از توهمه هیـچ .خـداوندا توعزیزی وغیر ازتـو هـمه ذلیل . خـداوندا تـوغنی ای وغیر ازتو همـه فقـیر. پس از سالها دفاع مقدس یاری دین خـدا صورت دیگری به خود گرفته است . آمادگی جنگی ضرورت بیشتری یافته است ودشمنان خــدا وخلق خــدا آنی غافل نیستند ودر کمین نشسته اند تا آنچه را خدایی است نابود کنند .خانواده های شهدا ، تاهمیشه تاریخ این مشعل داران راه اولیا افتخار روشنایی طریق الی الله را برعهده گرفته اندمجروحین ومعلولین خـود چراغ هدایتی شده اند که در گوشه گوشه ی این مرز وبوم به دین باوران راه رسیدن به سعادت آخرت را نشان می دهند راه رسیدن به خدای کعبه را . اُسـرا در چنگال دژخیمان خود سـرودآزادی اند واَحرار جهان آنها را زمزمه می کنند . مفـقـودین عـزیـز محور دریای بیکران خداوندی اند وفقرای ذاتی دنیای دون درحسرت مقام والایشان درحیرتند ، از شهدا که نمی شود چیزی گفت ، شهــدا شمع محفل دوستانند . شـهـدا درقهـقـه مستانه شان ودر شادی وصولشان ((عـند ربهم یرزقون)) اند ، واز نفـوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب ((فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی)) پروردگارند .این جاصحبت عشق است وعشق ، وقلم درترسیمش برخود می شکافد . والسلام روح الله الموسوی الخمینی دهه ی فجر بر تمامی فجر آفرینان ایران اسلامی مبارک باد بسم الله الرحمن الرحیم ازشلمچه تا مسجدبلال (قسمت سوّم) آیا کسی آمده از دُب حردان فیلم بگیرد ، آیا ازفلش های دشمن وجاهایی که متوقفش کرده ایم کسی حرف می زند آیا دشمن آمده بود که در نَورد اهواز بماند یا پشت جِسر نادری(پل کرخه) یا آن دست کرخه در پشت شوش دانیال یا صالح مشتط یا درسه راهی قهوه خانه یاانکوش (عنکوش)وصد(امّا)و(یای) دیگر!کسی می داند رودخانه ی الوند کجاست آیا عزیزان راهیان نورفرقش رابا اروند می دانند؟برایشان گفته ایم؟آیا این زائران عزیز ما می دانند درآبان ماه سال شصت با یک گلوله ی توپ،فقط یک گلوله ،مجسم کن ،یک انفجار گلوله ی توپ فرانسوی ازسوی بعثی هاوبعدازچند آنـــه، هشتادنفر شهروند بیگناه زن وبچه و رَهگذر دربازاری ازبازارهایی که امروزشمـا باخیال راحت ودرکمال آسوده خاطری ودرنهایت اَمنیّت خرید میکنید به خاک وخون غلطیدند!(اگرمجال بود درآینده ای نزدیک چندثانیه ی فیلم واقعی آن روز را برایتان پخش خواهم کردکاملاًمستند) آیا مردم ما می دانند که دشمن با همه ی تجهیزات وپشتیبانی که دنیا از اومی کرد فقط یک پنجم اهداف شش روزه اش رادر خوزستان توانست تصرف کند که آن هم اگرخیانت بنی صدر وایادی منافقش نبودوبه تدابیر آن روز نماینده ی ولی فقیه گوش می دادندبه این مقدار بیابان هم دست پیدانمی کرد!دشمن بعد ازپنجاه وشش روز تثبیت شد، یعنی بچه های این آب وخاک با تأسی از آقایشان ومولایشان وبه فرمان امامشان با دست خالی دنیا را متوقف کردند !شما این ها را می دانید ؟ آیا نشان دادن نقاطی که ما به تعقیب دشمن متجاوزبه اجبار موقعیت وشرایط آن روز و به تدبیر فرماندهان دفاع مقدس ودر رأس همه ی نظرها ،اجازه ی( حضرت امام خمینی رحمت الله علیه )جهت پدافند وحراست از کشور ونظاممان وگرفتن ابتکارعمل از دشمن بعثی در روزهای بعد که سخت وسخت تر می نمود واردخاک عراق شدیم صحیح است ؟یا نقاطی که دشمن را زمین گیر کردیم وخطوط دفاعیمان را تثبیت که بلا فاصله بعد از عزل رئیس جمهور منافق( بنی صدر )توسط حضرت امام خمینی رحمت الله علیه طراحی عملیاتهای آفندی ما آغازگردید .برادران عزیزبه این فکر کرده ایدسی سال دیگر که هیچ کدام از ما وجود نداریم چه کسی از عملکرد رزمندگان مظلوم جمهوری اسلامی ایران دفاع خواهد کرد!پس بیایید به فرمایش ولی امرمان گوش جان بسپاریم که ایشان با بزرگواری و دقّت نظر والا یشان چندین وچندبار به این نکته ی مهّم اشاره فرموده اند ! به بحث خودمان برگردیم ،آشنایی با چند قصه ی واقعی ،برادران برنامه ساز ،از صابون سازی خرمشهر تا پشت نیروگاه اتمی پیاده رفتن با بچه ای در آغوش که نهایتاً مادر وفرزند به شهادت میرسندروایت ندارد؟ آیا در عمق یکصد کیلومتری خاک کشورمان پدری روبروی چشمان خسته وتنهایش جگرگوشه اش دچار تشنج بشود وباهمان تشنج به شهادت برسد وپدر ماتم زده فرزند شهیدش را سه کیلومتر به دوش بکشد تا لااقل جسد فرزندش را به جای اَمنی برساند گفتن ندارد! می پرسید کجا ؟دارخوین، !!! شاید هم بپرسیدچگونه ؟هواپیمای دشمن دیوار صوتی راشکسته بود!!!،اینها گفتن ندارد ؟ کدام کارگردان عزیز ما کدام شبکه ی تلویزیونی ما تا به حال ازشهدای سال ابتدای دفاع مقدس گفته است ؟ نه شعار بیاید درست بگوید،اصلاً چرا سال اوّل ، چرا نمی گوییم ماه اوّل !!!سربازانی که با تمام وجود وهرآنچه که داشتند فدای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران شدند غیور اصلی یادتان است رشید الماسی چطور؟ کارگردانان فعلی ما گل سرسبدشان زمانی ازکرخه تا راین میساخت ودرنقطه ی کور با مهاجر پرواز می کردحالا می فرمایند سوژه نداریم ودعوت می سازد وبه وزارت اطلاعات آموزش ارغوان می دهند وتازه گی هم تشریفات جشن را دغدغه دارند ! حالا مابیاییم درطلاییه و هی فریاد بزنیم داد بزنیم به زمین و زمان بفهمانیم بعد از(الی بیت المقدس )تا پایان جنگ هرچه زدیم نتوانستیم از خطوط دفاعی دشمن عبور کنیم! وهمّت و چندین وچند فرمانده ی تیپ وگردان وگروهان را همین جا ازدست دادیم هیچکس هم جواب نمی دهد برادر راوی عزیز که هیچ تقصیری متوجه تو نیست چون آن روزها راندیده ی امّا کسی که اینها را به تو آموزش داده فردا درپیشگاه خداوند باید جواب بدهدوصدالبتّه مقصر است ، آقا ما با تمام دنیا در حال جنگ بودیم آنجا یی که شما ایستاده ای وبا بلند گو ی دستی داد می زنی ومستمعینت اشک می ریزند نقطه ی ثقل کل ارتش کفر ونیروهای دشمن بود و اصلاً نقطه ی ثقل کل دنیا بود ! امروز خودشان می گویند نه فرماندهان ما ،کارشناسان نظامی کل دنیا با تمام تجهیزات ازماهواره وآواکس ورادارهای پیشرفته ای که حتی بعد ازپایان جنگ آنهارابا خودشان ازعراق بردند ومتبحرترین نیروهای متخصص از دلتا گرفته تا ناتو و ورشو ی آن زمان یعنی جهان غرب وشرق بهترین نیروهایشان را درآن نقطه جمع کرده بودند تا برادربسیجی تو نتواند ازآن نقطه عبور کند ،!!! واین طرف خاکریز سیم خاردار هم سلاح جنگی وبه ما نمی دادند یعنی از سال پنجاه وشش تا سال شصت وهفت کسی یک فشنگ به طور رسمی به ما نفروخت مگر از راههای خاص که مقوله ای دیگر است ودراین بحث نمی گنجد بیاییم اینها رابگوییم برادرمن نگونتوانستیم! بگو ما نگذاشتیم آنها یک قدم جلو بیایند وبا همه ی اینها که گفتم تازه ما درحال آفند (حمله)بودیم نه آنها با آن همه یال وکوپال بیاییم به فرزندانمان باتحقیق واصول علمی وپژوهشی حقایق را به یادگار بگذاریم عین حقیقت را حقیقتی که بتوان درفضاهای دانشگاهی ازآن دفاع کرد وپاسخ ذهن کنجکاو جوان ایرانی را داد که اگر جوان ایرانی اِغناء علمی بشود وبه درک واقعی از فلسفه ی دفاع مقدس برسد بدانیدکه دنیا را قانع کرده اید واین همان رسالتی است که شهدا به دنبالش بودند که دغدغه ی مقام عظمای ولایت هم همین است بیاییم از فرصت هوشمندانه ی کاروان های راهیان نور بهترین ادای دین فرهنگی را سود ببریم ! آیا پیاده روی مردم از آبادان تا شادگان در گرمای شصت درجه می دانیدیعنی چه و چند کیلومتر است؟ زیر آتش دشمن بعثی، بدون هیچ امکانات پشتیبانی و تدارکاتی با بچه های قد ونیم قد که درآن اوصاف پشه کوره هم دشمنی توانا به حساب می آمد!! ، آیا رفتن با لنج درهـُرم طاقت فرسای شرجی از چوئبده تا ماهشهر با هزاران خطر از توپ وموشک تا هواپیماهای دشمن ، آیا غار نشینی مردم ایلام وترک نکردن شهر در هشت سال دفاع مقدس آیا سوزاندن روحانی محل درپیش چشمان خانواده اش میان کتاب ولوازم شخصیش به دست منافقین کوردل وبه جرم ایستادن پای اعتقادات ونظام جمهوری اسلامی ایران، آیا به دار کشیدن پیکر بی سر قنوتی را با عمامه اش از ساختمان دوطبقه برای تضعیف روحیه ی مدافعان خرمشهرآیا همه ی اینهاسوژه نیستند؟که این قطره از اقیانوس بیکران دفاع مقدس است جایی که حضرت آقا میفرمایند :این جنگ یک گنج است به اندازه ی تمام تاریخ آیا ما قادر به استخراج آن هستیم؟مادیگر چه حرفی داریم که ولی امرمان جان کلام رابرای اهلش بیان کرده اند،العاقل و.......! آقایان برنامه سازخواهش می کنم گوش کنید!!! در آغاز تجاوز دشمن بعثی به کشورمان مادری که قبلاًهمسرش را ازدست داده بود با دوفرزند پسرش درآبادان فقیرانه زندگی می کرد ،با آغاز تجاوز دشمن بعثی برای رزمندگان مدافع آبادان غذا طبخ می کرد،درست روبروی درب اصلی پالایشگاه روزنهم جنگ مورد اصابت گلوله های تک تیرانداز دشمن قرار می گیرد ودر دَم به شهادت می رسد، آن دو پسربچه امروز کجایند، سوژه ی خوبی است ؟نه ! تنها شهردار این مملکت که بعد از انتصاب فقط یک روز شهردار بود وبه شهادت رسید چه کسی بود؟ همان روز انتصاب هم یک ربع با حضرت امام خمینی رحمت الله علیه دیدار درکارنامه دارد .(بماند که درهیچکدام از همایشها ویادواره های شهرداران کشور از او نامی ندیده ایم وچندبارهم تذکر داده ایم ) بهنام محمدی را چند وقت است که می شناسیدخیابان آرش رابلدید؟!!! بعد از چاپ خاطرات خواهر بزرگوارمان سیده زهرا حسینی کسی آمده داهای دیگر این پنج استانی را که چکمه های استکبار جهانی را لمس کرده پپداکندوپای درد دلشان بنشیند ؟ ! خواهرانی که تا پایان دفاع مقدس در مناطق حضور داشتند !!!نه فقط یک ماه یا چند روز! اینها که گفتم نمی دانم وظیفه ی کیست ولی می دانم چند مؤسسه با این شرح وظایف وجود دارند که درپایان هرسال هم گزارش عملکرد بلند بالایی منتشر میکنند.امّا.... کسی هست مردانه دست دراز کند؟ نه فرمایشی و تبلیغاتی برای همایش ویادواره وغیره که تا به امروز صد نفرشان را دیده ایم ! برای( گفتن آنچه گذشته) اگر کسی بود ماآماده ایمِ!!، آقای مدیر ،آقای مسئول آقای ....کسی هست بگویدپادگان ولایت کجاست، ولایت مداری چه شده فقط شعار؟ جایگاه ولایت در دفاع مقدس کجاست ؟تأثیر ولی فقیه در تشخیص راه از بیراهه کجاست؟پایتخت مقاومت کجاست هوایش هنوز عطر نماز شب پانصد ساله رادر خود دارد ؟! چرا همه چیز را می خواهیم فدای عمر ناچیز خودمان کنیم امسال کسی به بچه هایمان در جزیره ی خارگ گفت از این آبراه خلیج فارس روزی چهارده میلیون بشکه نفت باید به سمت جهان غرب عبور کند و کسی گفت یا می گوید نیروهای (سِنتکام) کجایند وچه می کنند وچرا این نیروها تشکیل شده اند ،وظیفه ی آنها چیست و نیزمی گویند که بسیجی های پیرجماران ،بسیجی های ایران اسلامی در دفاع ازنظامشان همه ی سدهای دفاعی استکبارجهانی را شکستند! از خطوط ماژینو گرفته تا مانهیم وخاکریزهای مثلثی ونون هارا با همه ی پشتیبانی ماهواره ای ومتقارن ونا متقارن و استکبار جهانی شرق وغرب واینچنین دشمن رامقهور قدرت دستهای خالی خود کردند!!! چرا نمی گوییم؟ چند سال دیگر جوانان دوران دفاع مقدس دربین ما هستند واز میان مردم عادی می شود جستجویشان کرد؟ خساست به خرج ندهیم اگر ما نبوده ایم ویا سن وسالمان اجازه نمی داده که باشیم دلیل نیست که نبوده ویا نگوییم .خواهران وبرادران گرامی بعد از واقعه ی عاشورا باز ماندگان آن حادثه ی عظیم دودسته شدند یا به همراه حضرت زینب کبری سلام الله علیها همان کار زینبی را ادامه دادند یعنی ترویج فرهنگ عاشورایی وتشریح واقعه برای همه ی عالم تابه امروز که به دست ما رسیده ویا با سکوتشان ناخواسته همراه یزید ویزیدیان شدند،حال انتخاب با خودتان است که کدام راه را انتخاب کنید. روزی چرچیل بر سر مزار هم رزمان وهم دوره هایش رفته بود وجمله ای خطاب به همراهانش گفت " مردانی اینجا خفته اند که هر کدام فکر می کردند بعدازآنها بریتانیایی وجود نخواهدداشت امّا می بینید که وجود دارد" ولی این حقیرنظر دیگری دارم با مطالعه ی خاطرات چرچیل به ذهن هر خواننده ای نیز چنین متبادر می شود که خود او هم چنین می پنداشته و اگر غیر ازاین است، دست نوشته ها وکتاب های خاطراتش چیز دیگری می بود امّا نکته،! خدارا هزار هزار بار سپاس بیکران که ما شیعه ی آقا علی ابن ابیطالب هستیم ویکی از برکات وویژگی های انحصاری تشّیع (عاشورا ) و(مهدویّت)برای همه ی بشریّت وهمه ی اعصار،شاگرد مکتب عاشوراومهدویّت بودن به این معنی است که انقلاب حسینی هیچگاه قائل به فرد نبوده ونیست ،این اندیشه ی عاشورایی است که جهاد وشهادت را زنده نگه داشته و پشتیبان این تفکر ذات باریتعالی است اندیشه ای فرازمانی وفرامنطقه ای که در بزنگاه تاریخ از اَهلش دلبری کرده، بی هیچ منّتی جاری وساری در دلهای آزادگان ای کاش ماهم قطره ای از این همه بیکرانه ی اقیانوس جاذبه ی اهل بیت علیهم السلام را نثار فرزندانمان کنیم تا بتوانیم امانتهای انقلابمان را به درستی به دستشان بسپاریم وگل لبخند بر لبان ولی امرمان مقام عظمای ولایت انشاألله فاصله ی رسیدن به نقطه ی مطلوب جز با همَّت ،تلاش،قبول زحمت باعرق ریختن وکار را دنبال کردن به دست نمی آید ( مقام معظم رهبری) مـنـتـظـران را بـه لـب آمــد نـفـَس ای شَـــه خوبـــان تـــــو بـه فریــاد رَس تهیه و تنظیم:حسن راثی
بسم الله الرحمن الرحیم انیس جان مشتاقان فــضـا چـون نــافـه ی آهـــو مـُعـطـر گــشـته از بــویت حــیـات تـــازه مـی بـَخـشــد نـسیـمـی از ســر کــویت اُفـُـق بـگـرفـتـه رنـگ خــود ز سـُـرخــِی لـَـب لــَعـلــَت شـَب یـــَـلــــدا نــشــان دارد ز رنـگ و حــالـت مــویـت ســرای دل صـفا گـیـرد چــوبـگـشایـی دولـب از هــم مـُـنـّــوَر مـُلــک جــان بــاشــد مــُـدام از پــرتـــو رویـت زِ چـشـمـان آذرخـش مـِـهـر مـی بـاری بـه مـُـژگـانـت فـــَـراز دیــــده هـــا بــاشـــد هـِــلال هـــر دوابــرویـت خــوش آنــدم چــــون خـیالــم مـیکـند آهـنگ دیــدارت تـوگـویی کـرده صــیــد دل کــمـنـد هـر دو گــیسـویـت بــه بـَذل نـــور رُ خـــسـارت جـواب عـاشـقــانـت گــــو کـــه زنـگ غــَم بـــرد از دل جـمــال و لـفـظ نـیـکـویـت نـشــیــنـد اِلـتـهــاب دل چــــــو بـیـنـد دیــــده رویـت را شــفـای درد بـیـمــاران دَهـــی بـــا خـــال هـــنـدویـت جـَلا ورنـگ و بـــوی خـــوش گـرفـتــه گـُـل زِ رُخـسـارت کـجـــا ســَـرو سـَهـی دارد رَســـای قـــَـــد دلـجـویـت یـــَـلان غـیـر کــیـش خــود بـه خـاک تیــره بـنـشـانــدی خـــُـــدا تـــنــهـا خـَـبــــر دارد ز فـَـــــّـرُ و زورِ بـــازویـت بـه روز و شـب شـده نـامت انــیـس جـــان مـُشـتـاقـان ولــی در بــــازی چــوگـــــان دل (راثی) شــده گــویـت التمـــــــــــاس دُعـــــــــــــــا بسمه تعالی اَیــا ای مـُنـجـی عـالـم کـجـایی بـــه دردِ جـمـلـه بـیـمـاران دوایـی
گـُــلِ گـُـلـزارِ خـَـتـمِ اَنـبـیـایـی کـجــا از عاشـقـان خــود جــدایـی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ زِ هِـجـرانـت دلِ مــــا بـیــقــرار اسـت بــه راهت دیــده هــا در انتظـار است
بــه نــامت پـرچـم دیـن اسـتـوار اسـت بـــرای مـُسلمـیـن ایـن افـتـخـار است ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ چــه دشــوار است کـه دوریـم از حـضـورت تــوتـعـجیلی نـمـا بــَهـرِ ظـهـورت جــهــان دیـن نـما روشـن بــه نــورت نـمـایـان کـُن دگــر روزِ نـُشُـورَت ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بــه مـلـک بـاغ دیـن هـسـتـی تــو بـانـی امــامِ مـُقــتـــدای ایــن زمــانــی
بــه جــسـم عـاشـقـانت همچـوجــانـی زِچـشـم شـیـعـیـان تـاکـِی نـَهـانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تــو دُرّ وگـوهــر دریـــای دیـنـی تــــوکـشــتـی نــجـات مـسـلـمـیـنـی
بــه مــا حجت زِ رَب العالمـیـنـی بـــه مـشـتـاقـان خــود یــارومـعـیـنـی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بـه جـان درد وغـم وهجـرت خـریـدیـم بــه دل بــار فـراقـت را کـشیــدیـم
فـــراوان طـعـنـه از دشـمـن شــنـیـدیـم ولی در محضـرحــق رو سـفـیـدیـم ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اُمـیـد مــا بــود در هــر کـجـایــی بــه گــوشـت از خــدا آیــد نــدایـی
زِپـُشـت پــرده ی غـیـبـت درآیــی تـَـقـاص خــــون جــَـدَّت را نـمــایـی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حسـیـن (ع) آن الگـوی عـشـق وشـهـادت حـسـیـن(ع) فــرزنــد مـُجــری عـدالـت
حـسـین(ع) آن کـوهِ صــبـر واسـتـقـامـت حـسـین(ع) مصـبـاح وکـشـتیِّ هــدایـت ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بـیـا مـهـدی (عج) کــه بـیـنـی کــربــلایـش چـِـسـان آتش زدنــد بـر خـیـمـه هایـش بــه خــاک وخــون کـشـیـدنــداَقـربـایـش نــبـاشـــد مـُنـتـقِـم جـــز تــو بــرایـش ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خـــــد اونـــد ا بـــه سـُلـطـان شـهـیــدان بــه خــون افـتـادگـــان راه ایـمـان
بــه مــا خــود طلعت مـهـدی(عج) نـمایـان زِ (راثــی) آرزو حـاصـل بـگــردان ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ التماس دعا